مقدس لاس وگاس
نویسنده:
مسعود خیام
امتیاز دهید
سرآغاز داستان:
۲۱ شهریور ۱۳۸۰ - ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۱
خرد و خمیر روی تخت بیمارستان در لس آنجلس افتاده ام. این بهترین جا برای فکر کردن و رویا بافتن است. برخلاف زندان که افکار زندانی تیز و برنده و تعجیلی است، روی تخت بیمارستان افکار بیمار نرم و گرد و تخدیری است. مخدرهای تزریقی به تصاویر سورآلیستی راه می دهد.
- پرستار!
پرستار: باید سرم را تعویض کنم.
- من کی آمدم اینجا؟
+ تو را آوردند.
- آوردند یعنی چه؟
+ پنج روز پیش آمبولانس اورژانس آوردت. کاملا بیهوش بودی. دیشب بهوش آمدی...
بیشتر
۲۱ شهریور ۱۳۸۰ - ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۱
خرد و خمیر روی تخت بیمارستان در لس آنجلس افتاده ام. این بهترین جا برای فکر کردن و رویا بافتن است. برخلاف زندان که افکار زندانی تیز و برنده و تعجیلی است، روی تخت بیمارستان افکار بیمار نرم و گرد و تخدیری است. مخدرهای تزریقی به تصاویر سورآلیستی راه می دهد.
- پرستار!
پرستار: باید سرم را تعویض کنم.
- من کی آمدم اینجا؟
+ تو را آوردند.
- آوردند یعنی چه؟
+ پنج روز پیش آمبولانس اورژانس آوردت. کاملا بیهوش بودی. دیشب بهوش آمدی...
آپلود شده توسط:
Reza
1400/08/03
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مقدس لاس وگاس