رسته‌ها

از رابعه تا پروین: زنانی که بفارسی شعر گفته اند

از رابعه تا پروین: زنانی که بفارسی شعر گفته اند
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 11 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 11 رای
کتاب اثری پژوهشی است که بررسی شعر ۱۰۶ تن از زنان پارسی‌گو از قرن سوم تا قرن چهاردهم پرداخته است که اولین آنان رابعه بنت کعب قزداری و آخرین آنان پروین اعتصامی است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
280
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
saharnak
saharnak
1400/11/10

کتاب‌های مرتبط

خانم فلانی
خانم فلانی
0 امتیاز
از 0 رای
سایه سال ها
سایه سال ها
4.5 امتیاز
از 8 رای
رابعه بلخی
رابعه بلخی
4.3 امتیاز
از 7 رای
دیوان حیاتی کرمانی
دیوان حیاتی کرمانی
4.5 امتیاز
از 4 رای
بهار جنت
بهار جنت
4.3 امتیاز
از 3 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی از رابعه تا پروین: زنانی که بفارسی شعر گفته اند

تعداد دیدگاه‌ها:
1
ماجرای عاشقی رابعه دختر کعب پادشاه بلخ...
رابعه تنها دختر کعب پادشاه بلخ بود. چنان لطیف و زیبا بود که قرار از دلها میربود و چشمان سیاه جادوگرش با تیر مژگان در دل ها مینشست. اورا نخستین زن شاعر پارسی گو می دانند. رابعه چنان خوش زبان بود که شعرش از شیرینی لب حکایت میکرد.
برادر رابعه که حارث نام داشت پس از پدر به پادشاهی رسبد و جشن پادشاهی برپا کرد. رابعه در این جشن چشمش به بکتاش، ساقی برادرش افتاد، آتشی از عشق به جانش افتاد و سراپایش را فرا گرفت. پس از آن رابعه از خواب و خوراک افتاده و یک سال در غم عشق به سربرد.
سرانجام نامه ای با شعر به بکتاش نوشت و شرح عشق را برای او بازگو کرد. بکتاش چون نامه را دید از آن لطف طبع و نقش زیبا در عجب ماند و چنان یکباره دل بدو سپرد که گویی سال ها آشنای او بوده است. پیغام مهر آمیزی فرستاد و عشق را با عشق پاسخ داد. روزی رابعه رودکی شاعر را میبیند و برای هم شعر میخوانند و رابعه شرح عشق را به صورت شعر برای او میخواند. بعدها رودکی به جشن دربار حارث نائل می آید و در حالت مستی شعر رابعه را برای شاه می خواند و برادر رابعه از ماجرا باخبر میشود.
خشم تمام وجود حارث را میگیرد و کمر به قتل خواهر میبندد. دستور میدهد تا رگ های دو دست رابعه بزنند و او را در یک گرمابه زندانی کنند و در گرمابه را با سنگ و آهن ببندند تا همان جا جان دهد. رابعه انگشت در خون فرو میبرد و غزل های پرسوز بر دیوار مینویسد. روز بعد که در گرمابه را گشودند پیکر رابعه را غرق در خون دیدند و این اشعاری که با خون بر دیوار نوشته بود:
*سه ره دارد جهان عشق اکنون*
*یکی آتس یکی اشک و یکی خون*
*به آتش خواستم جانم که سوزد*
*چو جای تست نتوانم که سوزد*
*به اشکم پای جانان می بشویم*
*بخونم دست از جان می بشویم*
*بخوردی خون جان من تمامی*
*که نوشت باد، ای یار گرامی*
*کنون در آتش و در اشک و در خون*
*برفتم زین جهان جیفه بیرون...*
*مرا بی تو سرآمد زندگانی*
*منت رفتم تو جاویدان بمانی*
این یکی از زیباترین و معروف ترین اشعار رابعه در وصف عشق بکتاش است:
*عشق او باز اندر آوردم به بند*
*کوشش بسیار نامد سودمند*
*عشق دریایی کرانه ناپدید*
*کی توان کردن شنا ای هوشمند*
*عشق را خواهی که تا پایان بری*
*بس که بپسندید باید ناپسند*
(زشت باید دید و انگارید خوب*
*زهر باید خورد و انگارید قند*
*توسنی کردم ندانستم همی*
*کز کشیدن سخت تر گردد کمند*
از رابعه تا پروین: زنانی که بفارسی شعر گفته اند
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک