با باد می خوانم
نویسنده:
بهیه پیغمبری
امتیاز دهید
داستان در مورد دختری هست که در کودکی در یک سانحه مادر خود را از دست میدهد، پدرش بعد ازین اتفاق او و برادر کوچکش را به دایی شان میسپارد و دیگری سراغی از آنها نمیگیرد سالها میگذرد و از انجا که زن دائی اش ذاتا انسان خوب طینتی نبود او را به اجبار به عقد یک روانی در می اورد. بعد از مدتی در یک برخورد اتفاقی هنگامی که شوهرش مثل همیشه قصد آزار رساندن به او را داشته دچار سانحه ای می شود و از دنیا میرود... بنابراین بی کس تر از قبل به نزد دایی و زنداییش می خواهد برگردد که متوجه میشود زنداییش دیگر حاضر به قبول مجدد او نیست... به ناچار و از روی تقدیر به پیشنهاد خواهر زندایی اش برای کار کردن در خانه خواهرشوهر او به تبریز می رودد و ازینجاست که داستان واقعا زیباتر و خواندنی تر میشود ...
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی با باد می خوانم