رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
ابن خلدون و علوم اجتماعی
امتیاز دهید
5 / 5
با 2 رای
امتیاز دهید
5 / 5
با 2 رای
وضعیت علوم اجتماعی در تمدن اسلامی کتابی است از جواد طباطبایی که در رد کسانی که ابن خلدون را بنیان‌گذار علوم اجتماعی می‌دانند، نوشته شده است. در این دفتر کوشش شده است تا برخی از وجوه معرفت و روش‌شناسی علوم اجتماعی جدید در مقایسه با مبانی معرفتی فرهنگ و تمدن اسلامی مورد بررسی قرار گیرد و از این حیث نخستین تحقیق مستقلی است که پرسش از مبانی معرفتی علوم اجتماعی جدید را در تمایز آن با اندیشهٔ «اجتماعی» اندیشمندان اسلامی و به ویژه ابن خلدون طرح می‌کند. محمدعلی مرادی نیز معتقد است، «مفهوم Society (جامعه) در معنای فعلی، نزد علمای یونانی و در سنت اسلامی مسئله‌ای نبوده که موضوع فلسفه قرار گیرد» و از این رو نمی‌توان کار ابن خلدون را جامعه‌شناسی دانست.

فهرست کتاب:
پیشگفتار
گفتار در روش
ابن خلدون و سنت
مبانی کلامی اندیشهٔ اجتماعی ابن خلدون
دربارهٔ «جامعه‌شناسی» فیلسوفان دورهٔ اسلامی
نظریهٔ اجتماعی ابن خلدون
دربارهٔ بنیاد نظری علوم اجتماعی
نظریهٔ عدالت در اندیشهٔ ابن خلدون
نظریهٔ ابن خلدون دربارهٔ تجمل
دربارهٔ نظریهٔ «اقتصادی» ابن خلدون
خاتمه
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
zacks
zacks
1400/02/10

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ابن خلدون و علوم اجتماعی

تعداد دیدگاه‌ها:
1
ابن خلدون و علوم اجتماعی
گفتار در شرایط امتناع
جواد طباطبایی
انتشارات مینوی خرد
در دست انتشار
صص. ۴۰۷-۴۰۸
در جای دیگری گفته‌‌ایم که اگرچه مشروطیت ایران، که ایران را در «آستانه ی» دوران جدید قرار داد، امری سترگ بود، اما با این همه، نظر مشروطیت ایران «نظری در عمل» بود و آن «نظر در عمل» در دهه‌های پس از آن، هرگز، نتوانست به «عملی مبتنی بر نظر» تبدیل شود. در نخستین دههٔ پس از پیروزی جنبش مشروطه خواهی، فقه به حقوق جدید تبدیل شد، اما این حقوق جدید، به رغم دگرگونی‌های ژرفی که در نظام اجتماعی و سیاسی ایران ایجاد کرد، نتوانست اندیشهٔ حقوقی جدید خود را تدوین کند. این فقدان مبنای نظری استوار، در مواردی که «باد بی‌نیازی خداوند به وزیدن شروع می‌کرد» موجب می‌شد که رشتهٔ بسیاری از دستاوردهای دگرگونی‌های جدید پنبه شود… تجدد ایرانی، در بسیاری از ناحیه‌های اندیشیدن ایرانی، تحولی «در عمل» بود و همین امر موجب شد که، در نیمهٔ دوم دههٔ چهل خورشیدی، با چیرگی رویکرد ایدئولوژیکی و سنت مدارانه به سنت، بسیاری از دستاوردهای آن بر باد رود… از مهمترین پی آمدهای رویکرد دوگانهٔ ایدئولوژیکی و سنت مدارانه، به رغم تمایزهای اساسی که میان آنها وجود دارد، این است که آن هر دو، در توهم بازگشت به نظام سنت قدمایی، و در بی‌اعتنایی به جدال قدیم و جدید، سنت را عین دو وجه از ایدئولوژی جدید می‌دانند: در حالی که اهل ایدئولوژی سنت را عین ایدئولوژی حزب طراز نوین برای کسب قدرت می‌دانستند، سنت مداران دریافت ویژه‌‌ای از آن را به ابزاری برای پیکار با تجدد تبدیل می‌کنند… اگر نتوان نظام سنت قدمایی را بر مبنای موضعی آگاهانه در اندیشهٔ دوران جدید توضیح و مورد نقادی قرار داد، تفسیر ایدئولوژیکی آن به تنها افق برای فهم سنت تبدیل خواهد شد و چنانکه از بیان آرنت خواهد آمد، این احتمال وجود خواهد داشت که سنت همهٔ نیروهای نابودکنندهٔ خود را آزاد کند. ۱… در وضعی که جهان اسلام قرار دارد، که وضع چیرگی تفسیر ایدئولوژیکی سنت است، طرح پرسش از ماهیت سنت جز از موضع اندیشهٔ تجدد ممکن نیست. آنچه به عنوان قرائت‌های جدید در جهان اسلام عرضه می‌شود، در واقع جز توضیح نظام سنت با ایدئولوژی‌های سیاسی نیست.
۱. تصفیهٔ حساب قاطع ما با شریعتی نیز از این دیدگاه انجام شده است.
ابن خلدون و علوم اجتماعی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک