رسته‌ها

زنان و انقلاب ۱۳۵۷: تجربه اتحاد ملی زنان

زنان و انقلاب ۱۳۵۷: تجربه اتحاد ملی زنان
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 13 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 3.6
با 13 رای
زنان و انقلاب ۱۳۵۷، نوشته هایده مغیثی، پژوهشی است دقیق، عمیق و همه جانبه که جنبشهای زنان در تاریخ مدرن ایران، از دوران مشروطیت تا اردیبهشت ۱۳۵۸ را با وسواس مورد بررسی قرار داده و به ریشه یابی علل پیروزیهای ناپایدار و شکستهای ماندگار این مبارزات پرداخته است.
کتاب با یک پیشگفتار و یک مقدمه در هشت فصل تنظیم شده و با پایان سخن، به عنوان نتیحه گیری، به پایان آمده است.
فصل اول مروری تاریخیست بر مبارزه‌ صد ساله‌ زنان برای برابری حقوقی و اجتماعی.
فصل دوم به بررسی ساختار‌های اجتماعی، اقتصادی و حقوقی و تلاشهای مدرن سازی عصر پهلوی می‌پردازد.
فصلهای سوم و چهارم با نگاه به باور‌های جنسیت محور بازیگران صحنه‌ های اجتماعی، سیاسی و مذهبی نشان می‌دهد.
دو فصل پنچم و ششم مواضع تاریخی سنت سوسیالیسم جهانی، و نیزجنبش چپ و ضد امپریالیسم ایرانی، در مورد جنبش زنان بررسی شده و مقاومت تاریخی سوسیالیستها در برابر جنبش مستقل زنان با صراحت کم نظیری مورد نقد و بررسی همه جانبه قرار گرفته است.
فصلهای هفتم و هشتم به روند تشکیل اتحاد ملی زنان (وابسته به سازمان فداییان خلق ایران)، و فعالیتها و مسایل درون سازمانی آن میپردازد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
282
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
amin7760
amin7760
1400/03/13
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زنان و انقلاب ۱۳۵۷: تجربه اتحاد ملی زنان

تعداد دیدگاه‌ها:
7
با سلام. بسیارتشکر میکنم از سایت خوبتون
کتاب جالبی بود و به موقع در سایت خوبتون آپلود شد.
بنام ایران و برای زن،زندگی،آزادی.
با درود و عرض تسلیت به مناسبت در گذشت مهسا امینی و نیکا شاکرمی و دیگر کشته شده های راه میهن
ایران خانه و متعلق به تمامی ایرانیان از تمام اقوام و ایدولوژی ها است شوربختانه عده ای فاشیست مذهبی به نام جمهوری اسلامی حق سبک زندگی را با ایدولوژی افراطی خویش از سایر ایرانیان سلب می کنند، لزومی ندارد در یک کشور همه یک نوع لباس خاص بپوشند و یک دین خاص داشته باشند و عقاید مذهبی یکدستی داشته باشند، چیزی که برای عده ای هنجار (معروف یا منکر) است ممکن است برای دیگران چنین نباشد و باید ها و نباید های متفاوتی در موارد مذهبی و عقیدتی داشته باشند . جمهوری اسلامی می کوشد نخست موضوعات جهان شمول مانند آزادی بیان و حق انتخاب و پوشش را شرقی یا غربی و متعلق به یک محدوده جغرافیایی خاص معرفی کند و دوم تلاش می کند عقاید شخصی مذهبی خویش را به همه آحاد جامعه با عنوان فرهنگ بومی تحمیل کنند. حال آنکه نه آزادی جغرافیا می شناسد و نه دین آنان فرهنگ ریشه ای ایرانیان است و کسانی که در ایران به اسلام گرایش داشته باشند این افراط گرایی مورد تایید آنان نیز نبود همانا اینکه این ملت به اسلام دروغین آنها نیز توجهی ندارد.
طنز ماجرا اینجا است که برای حفظ نظام و دیکتاتوری خویش از هر کشتاری دریغ نمی کنند و سرکوب و کشتار نوجوانان و آزادی خواهانی که خون آنان در شیشه کرده اند تکلیف شرعی می دانند و متاسفانه در باور آنان می شود وضو گرفت و کشتار کرد زیرا قتل ثواب وضو آنها را باطل نمی کند. آنان با زورگویی حق مالکیت دیگران بر میهن و سبک زندگی خویش را سلب می کنند و اسم این جنایت را تکلیف شرعی می گذارند و به تمام جامعه جهانی دروغ می گوید که ملت ایران به صورت خودجوش پایبند به اصول ولایت فقیه هستند همانا که میبینیم همه می گویند
مرگ بر اصل ولایت فقیه
ما نوجوانان و جوانان ایرانی که برای آزادی فردای ایران و رسیدن به حکومتی سکولار و دموکرات که مردم در پی کشته شدن دختر ایران ژینا به خیابان آمدند و و برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در خیابان نشسته اند و برای دانشجویان شجاعی که صدایشان در جهان طنین انداز شده و دانش آموزانی که در مقابل این دیکتاتوری ایستادند
به این جمع اعتراضی و اعتصابی می پیوندیم و با نرفتن به مدرسه و دانشگاه یا تحصن در محیط آموزشی صدایمان را به گوش دیگران برسانیم ما از همه دانشجویان و دانش آموزان و اساتید می خواهیم که به ما بپیوندید تا زود تر به پیروزی برسیم
پاینده و جاوید باد ایران
درود.
شما با نام ایران آغاز میکنید و با شعار یک گروهک تروریستی که در طول دهه ها عامل کشتار سربازان و مردم ایرانی مناطق کرد و آذری نشین هست جمله را پایان میدهید. ایران به درستی خانه ای برای تمامی اقوامش است، اقوامی که همین گروهک های حامی آن شعار مضحک و ضد زن دست به کشتارشان میزنند چون حاضر نبوده و نیستند که به ایران خیانت کرده و در تجزیه آن شریک شوند. اینکه ایران خانه ای برای تمامی ایدئولوژی هاست، بسیار خوب، دهه هاست که احزاب و گروه های مختلفی با مجموعه ای از عقاید و ایدئولوژی های سیاسی، اقتصادی، و معرفتی در این کشور حضور داشته و دارند، و هر کدام که در مبارزات خود پیروز شده اند سکان داری ایران را برعهده گرفته اند. مغلطه ای بزرگتر از این جمله که فلان کشور باید خانه ای برای تمامی ایدئولوژی ها باشد و این ایدئولوژی ها باید هر کدام حق حاکمیت به صرف رای داشته باشند، وجود نداشته! هر زمان توانستید ایدئولوژی سرمایه داری ایالات متحده را بدون مبارزه و تنها با شعار های مضحک تغییر دهید و چیز دیگری جایش بنشانید، یا کمونیسم شوروی سابق را با به آتش کشیدن سطل آشغال به هر چیز دیگر تغییر دهید، آنگاه هم میتوانید متوهمانه در پی تغییر ایدئولوژی (که نه فقط یک عقیده بلکه نهاد ساز است) در ایران باشید. این نشان میدهد که فهم شما از ایدئولوژی محدود به محتوای آن میشود و ساختار آن را خواسته یا ناخواسته فهم نکرده و این واژه را شعاری استفاده میکنید.
شاید بزرگترین سفسطه متن شما جهان شمول سازی از مسائلی مانند آزادی بیان و آزادی پوشش و... است، چراکه به درستی این ارزش ها برآمده از جهان بینی ای متفاوت با تاریخی متفاوت و افکاری متفاوت از این بخش از جهان است و حاکمیت در ایران محق است که در برابر این ارزش های بیگانه، بر ارزش های انسان مسلمان ایرانی که این هم برآمده از جهان بینی ای دیگر است، تاکید کرده و در صورت لزوم آنها را تبلیغ کند، درواقع این حق متعلق به نه تنها حاکمیت بلکه مردم ایران است که در برابر هجمه ی نظامی، فرهنگی، و... بیگانه خواستار دفاع از خود شود، در جنگ نظامی سلاح آن مشخص است، و در جنگ فرهنگی هم تاکید بر ارزش ها یکی از ده ها سلاح مبارزه است. سوای این مسئله بنیادین، شما به خود این حق را میدهید که از این ارزش ها جهان شمول سازی کنید و میپذیرید که فلان نوع پوشش حق شماست چون جهانی ست، ولی همین حق را به حاکمیت در ایران نمیدهید که ارزش های خود را هم جهانی کند و فلان نوع پوشش را حق شهروند کشور و جهان کند، خوب آن اولی با طی کردن روندی تاریخی خود را بر بخش هایی از جهان تحمیل کرده همانطور که در ایران هم خود را تحمیل کرده بود، حال ایران یوغ خود را شکسته، و پا در مسیری گذاشته که حاکمیت دین را در جهان گسترش دهد، محق بودن حاکمیت و مردم ایران در گسترش این جهان بینی برای انسانی که واقعا و نه در حد شعار آزاداندیش باشد، آشکار است.
جالب است که طرف غربی بر غربی بودن ارزش های خود تاکید دارد و افتخار میکند که آنها را توانسته گسترش دهد، ولی این طرف که اسلام باشد و اسلام که منحصر به قشر و قبیله و قومی نبودن نه تنها افتخار میکند بلکه همان اعراب بدوی را هم سرزنش میکند میشود دین عربی! اساسا نوع مواجهه انسان متدین به دین خویش مگر متوجه جغرافیایی که آن دین از آن آمده میباشد؟! انسانی که آماده پذیرش دین برای نزدیکتر شدن با خداست، برخلاف شما که ذوب در غربید، تنها توجهش به جغرافیایی که به آن دین پر و بال داده منحصر به سفر و زیارت میشود، ولی در ابعاد دیگر (سیاسی، فرهنگی، و...) هیچ تعلقی به آن مکان ندارد.
طنز ماجرا برای بنده این است که شما ساده اندیشانه خیال میکنید که یک نظام سیاسی باید دست روی دست بگذارد و اجازه دهد وحوشی که گلو میبرند و چاقو میکشند و به مقدسات توهین میکنند بیایند و بتازانند و کسی نگاهشان هم نکند! هرچند که در این شورش های اخیر که به بهانه ای ترتیب داده شده بود، نظام سیاسی اجازه داد این وحوش کمی خودنمایی کنند تا مردم متوجه دام پهن شده شوند، و این هم شد. عجیب است که بعد از این همه سال خودفروشی خیابانی آنهم با این شیوه های خشونت آمیز، هنوز طیف شما نفهمیده که برانداختن یک نظام سیاسی و جار زدن آن در کف خیابان یعنی جنگ، و آن طرف باید خیلی نفهم باشد که نظاره گر شارلاتان هایی بماند که از او میخواهند تفنگش را زمین بگذارد، زمین بگذارد که این وحوش به جانش بیفتند؟ زمین بگذارد که ایران را تکه تکه کنند؟ خیر، مفتخرانه تفنگش را باید در دست بگیرد و از مردم، کشور و نظام سیاسی دفاع کند.
باقی اراجیف شما در مورد اسلام غیر ایرانی و تکلیف شرعی و ولایت فقیه و... هم بوی پخته شدن این متن در یکی از اندیشکده های صهیونی را میدهد، پیشنهاد میشه حتی در حد دغدغه برای آن دختر بیچاره ای که به نیزه اش زدید هم متن هایتان را خود بنویسید و صرفا از فلان شبکه اجتماعی دست به دست نکنید چراکه بیشتر این متن ها منشا خارج از این مرز و بوم دارند، ولی خوب اگر برای شما این مسئله مهم بود که خوراکتان را از رسانه های مقید به سرویس های امنیتی بیگانه نمیگرفتید!
پاینده و جاوید باد ایران
در ابتدا ممنون از تذکر شما
اما باید بگویم که اسلام ایرانی به دلیل آزادی که ما در طول تاریخ داشته این اینگونه شده
و حقوق آزادی حتی قبل از حمله اعراب به ایران هم وجود داشته است پس یعنی سیر تحولی را در فرهنگ داشته است من شخصاً با صهیونیسم زاویه دارم اما بدانید که گفته های من در باره با اسلام و ولایت فقیه برآمده از حکومت فعلی هست و من بیشتر کتاب های سیاستمداران و مراجع دینی جمهوری اسلامی را مطالعه میکنم مانند کتاب های آقای خمینی (ولایت فقیه،توضیح المسائل)
در مورد مسائل تاریخی سوال های بسیاری پیش روی ماست، آیا ایجاد یک گسست در فهم از تاریخ و پیوند زدن حال با ارزش های پیشااسلامی با جغراسیاسی و آینده ای ایده آل، درست است یا نادرست؟ آیا ماندن در تسلسل تاریخی ایرانی-اسلامی و طی کردن این مسیر هزازان ساله و نگاهداری از اسلام ایرانی با توجه به تغییرات اجتماعی-اقتصادی، درست است یا نادرست؟ آیا جهانی که در حال عبور از برخی مفاهیم شناختی ست و در صدد احیای ارزش های سنتی به روشی واکنشی ست، باز هم مدعی این آزادی هایی که گسترششان به خارج از تمدن غربی موجب به هم زدن روند طبیعی توسعه در جوامع شده، خواهد شد؟ و انواع و اقسام پرسش های دیگر که وظیفه طرح و پاسخ دادن به آنها باید توسط دانشجویان و حوزویان و دیگرانِ جویای علم در کشور انجام شود، و تنها پیش شرطش هم آزادی اندیشه به معنای تلف نشدن در جنگ روانی تحمیلی ست.
اگر مخالفت یا دگراندیشی شما با اسلام، تشیع، ولایت فقیه و... برآمده از مطالعات و تفکرات مستقل از هرگونه تبلیغات رسانه های بیگانه است، در جایی مناسب بسیار محترم و بجاست و بنده از پیش داوری خود شرمنده ام. ما در حالت جنگی قرار داریم و شناخت خودی از غیرخودی آسان نیست.
زنان و انقلاب ۱۳۵۷: تجربه اتحاد ملی زنان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک