رسته‌ها

تراژدی فاوست و زندگی نامه یوهان ولفگانگ فن گوته

تراژدی فاوست و زندگی نامه یوهان ولفگانگ فن گوته
امتیاز دهید
5 / 4
با 7 رای
مترجم:
حسن شهباز
درباره:
گوته
امتیاز دهید
5 / 4
با 7 رای
برگرفته از مقدمه کتاب:
کتابی که اینک برابر شماست، ترجمه نیست و از متن یک کتاب معین به فارسی برگردانده نشده است. بلکه پژوهشنامه ای است مشروح که مولف از روی کتابهای عدیده که فهرست آن در کتابنامه پایان آمده، تحقیق و ترجمه و تفسیر کرده است. تراژدی فاوست که نیمی از این کتاب را دربرگرفته است، برای مجموعه سیری در بزرگترین کتابهای جهان آماده شده بود اما مولف دریغ دید که از زندگانی مصنف و دیگر آثار او سخنی به میان نیاورد و از این رو اثری را به خوانندگان تقدیم می دارد که می تواند برای شناخت این سخن سالار بی همتای اقلیم ادب آلمان و به ویژه شاهکار او فاوست، سودمند واقع شود...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
267
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hasanvahidi
hasanvahidi
1400/02/16

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تراژدی فاوست و زندگی نامه یوهان ولفگانگ فن گوته

تعداد دیدگاه‌ها:
2
با عرض سلام خدمت همه ی دوستان از همه ی اعضا و مدیریت محترم ، استدعای عاجزانه دارم اگر مجموعه ی سه جلدی زیبایی شناسی سخن پارسی از استاد جلال الدین کزازی رو در قالب پی دی اف دارین ، به من پیامی بدین. هیییچ جا نه برای خرید و دانلود موجود نیست. سالها از آخرین چاپشون گذشته و بسیار برای پایان نامه م نیازمندشونم. سپاس فراوان خدمت بزرگواران

گوته از نوجوانی به شرق و دانش و خرد خاورزمین علاقه داشت. شاید یکی از علل اینکه نمایشنامه محمد را در سالهای نخست اقامت در ویمار به رشته تحریر آورد همین بود. او قرآن مبین و حکایات الف لیله و لیله را قبلا" خوانده بود و ترجمه اشعار چند شاعر عرب را در کتابخانه خود داشت اما در میان همه آنها به اشعار فارسی عشق بیشتر می‌ورزید زیرا در لابلای سطور این اشعار، خرد می‌دید و عشق. از نوجوانی با کتاب مقدس و حکایات تورات آشنائی یافته بود، در دورانی که موج شرق پرستی همه جا را دربرگرفته بود، گوته نوشته‌های فریدریش فون‌اشلگل، ویلهلم یوزف‌فردریش‌فون‌شلنگ و فردریش لئوپولد‌فرایهر‌فون‌هاردنبرگ، معروف به «نوالیس» را می‌خواند و ستایش بی‌پایان آنان را نسبت به عظمت فرهنگ شرق درمی‌یافت. نوشته‌های یوهان لودویگ‌تی‌یک، نویسنده و منتقد معروفی که پس از گوته، بزرگترین ادیب آلمان به شمار می‌آمد را مطالعه می‌کرد و همه جا ستایشهای بیدریغ او را نسبت به شرق می‌دید. از همه مهمتر اینکه با نوشته‌های آنتوان ایساک‌سیلوستر‌ساسی، شرق شناس نامدار فرانسوی آشنا شده بود و کتابهای او را پیرامون فرهنگ وادب ایرانی می‌خواند. ساسی استاد زبان عربی و فارسی در دانشکده زبانهای شرقی کولژدوفرانس بود و بعدا علاوه بر آنکه رئیس دانشکده شد، یکی از بنیانگذاران انجمن آسیائی فرانسه نیز گردید.
اما تاثیری که ترجمه فون هامر‌پورگشتال بر گوته نهاد بیش از دیگران بود. بارون فون هامر پورگشتال پیش از آنکه به عنوان وزیر مختار اتریش پای به قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری عثمانی بنهد، به ادبیات شرق آشنائی داشت. در آن دیار با نام شمس الدین محمد حافظ، غزل سرای زبان فارسی آشنانی یافت و نکته‌‌ای که سخت توجه او را برانگیخته بود این بود که در مرکز فرهنگ و تمدن عثمانی، حافظ و اشعار او مجلس‌آرای امپراطور و درباریان او بود. دوستی او با سودی بوسنوی، معروف به محمد افندی، و آشنایی او با تفسیرهای جامع وی پیرامون سعدی و حافظ، وی را بر آن داشت که به ترجمه تعدادی از غزلهای حافظ همت گمارد.
بین سالهای ۱۸۱۲ تا ۱۸۱۳، کتاب او زیر عنوان "دیوان غزلهای شمس الدین محمد حافظ شاعر ایرانی" به چاپ رسید و نسخه‌‌ای از آن به دست گوته افتاد. پیش از آن تاریخ، کتابهای عدیده او پیرامون تاریخ و ادب شرق، توجه سخن آفرینان آلمانی را به خود جلب کرده بود. در اینصورت شگفت آور نبود که گوته با عشق و علاقه بسیار آن مجموعه را مطالعه کند. با سیر در این مجموعه، شرار ذوق در روان شاعر بزرگ آلمان برافروخته شد و شروع به سرودن اشعاری کرد که رنگ شرقی داشت و منبع الهامش حافظ بود. اما این راهی که گوته در پیش گرفته بود، راهی نبود که به آسانی پیموده شود. در تابستان سال ۱۸۱۴، گوته بر آن شد که سفری به فرانکفورت و کرانه‌های رود راین بکند نظیر سفری که در سال ۱۷۷۹ به مقصد سوئیس کرده بود، هفته‌هائی را در دامان زیبایی‌های طبیعت بگذراند. جنگ و سیاست و حکومت برای او مسائل ملال‌آوری شده بود و دیگران توانائی را در خود نمی‌دید که مغز خسته خود را خسته‌تر و جان فرسوده را فرسوده‌تر گرداند.
گوته در این سفر راهی سرزمین‌هایی شد که در آنجا از گذشته خاطرات بسیار داشت، بویژه از لی‌لی‌شونه‌مان که هرگز او را از یاد نبرده بود. در این گردش و سیاحت، دیوان حافظ با او بود و هر گاه و بیگاه شعری می‌سرود و با این شعر، در جهان اندیشه، پای به شرق و زادگاه حافظ می‌نهاد. مناظر «ماین» و «راین» برای او تجلی‌گاه روح بلند پرواز حافظ بود و در آنجا همان ایثار، همان صفا و وارستگی و تفویض [تسلیم، اطاعت] در برابر تقدیر را می‌دید که در غزلهای حافظ می‌خواند.
اما در این دوران اتفاقی افتاد که شوق نهان او را چند برابر کرد و به شعرهای او زیبائی و ژرفای بیشتری بخشید. دست حادثه آفرین سرنوشت، زنی را در مسیر زندگی او قرارداد که شاعر شصت و پنج ساله، کهولت عمر را از یاد برد از نو زنده شد واز نو پای به مرحله آفرینش نهاد؛ بخاطر وجود این زن، که شاعر نام زلیخا بر او نهاد، کتابی به وجود آمد که عنوان دیوان شرقی یافت و از آن رهگذار دنیا را با نام حافظ بیشتر آشنا کرد.
(صفحات 200 و 201 کتاب)
کتاب بسیار خوبیست اما احتمالا بدلیل صرفه‌جویی در مصرف کاغذ، کلمات بسیار ریز و فشرده چاپ شده‌اند که اندکی مطالعه آن را سخت می‌کند.
تراژدی فاوست و زندگی نامه یوهان ولفگانگ فن گوته
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک