دوالپا: آخرین ماجرای 007
نویسنده:
یان فلمینگ
امتیاز دهید
سرآغاز داستان:
سرگرد دکستر اسمیت با صدای بلند به دوالپا گفت:
"میدانی؟ اگر بتوانم امروز ترتیب کار را بدهم، تو یک سور حسابی خواهی داشت؟"
از آنجایی که بلند صحبت می کرد، بخار نفس او شیشه ماسکی را که به صورت داشت، کاملا تیره ساخته بود. پایش را روی شنها، کنار سرسیاه گذارد و ایستاد. اکنون آب تا زیر بغل هایش می رسید. ماسک را برداشت و با آب دهان شیشه آن را پاک کرد و سپس دوباره بند پلاستیکی آن را به دور سرش انداخت و خم شد. چشمی از درون یک کیسه خالدار قهوه ای رنگ و از سوراخ یک مرجان به او نگاه می کرد...
بیشتر
سرگرد دکستر اسمیت با صدای بلند به دوالپا گفت:
"میدانی؟ اگر بتوانم امروز ترتیب کار را بدهم، تو یک سور حسابی خواهی داشت؟"
از آنجایی که بلند صحبت می کرد، بخار نفس او شیشه ماسکی را که به صورت داشت، کاملا تیره ساخته بود. پایش را روی شنها، کنار سرسیاه گذارد و ایستاد. اکنون آب تا زیر بغل هایش می رسید. ماسک را برداشت و با آب دهان شیشه آن را پاک کرد و سپس دوباره بند پلاستیکی آن را به دور سرش انداخت و خم شد. چشمی از درون یک کیسه خالدار قهوه ای رنگ و از سوراخ یک مرجان به او نگاه می کرد...
آپلود شده توسط:
sagaro
1399/10/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دوالپا: آخرین ماجرای 007