اشک قهرمان: سرگذشت غلامرضا تختی
نویسنده:
امتیاز دهید
این کتاب حاوی سرگذشت قهرمان ارزنده ایران، غلامرضا تختی است که در آن شرح مبارزات قهرمانانه وی با مدارک کافی ارائه شده و می تواند سرمشق خوبی برای نسل جوان ما باشد.
از مقدمه کتاب:
وی طی سالها زندگی نشان داده است که به مردم کشور خود تعلق دارد به دوستی آنها افتخار می کند. مثل آنهاست و از آنها جدا نیست. واقعه زلزله چند سال قبل، یادآوری مناسبی است. او بدون درنگ خودش را در اختیار مردم گذاشت. دوستانش را به اطرافش جمع کرد و برای آسیب دیدگان زحمت کشید تا کمکی فراهم آورد. به عبارت ساده تر او از مردم اعانه جمع می نمود تا به برادران و خواهران هموطن خویش برساند...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اشک قهرمان: سرگذشت غلامرضا تختی
من از ناحیه پای راست آسیب دیده بودم و تختی در حال عبور از رختکن به چشم دید که پزشک تیم شوروی در حال بانداژ پای مصدومم است. همان لحظه دکتر به من گفت: کارت تمام است، حریف فهمید پای راست تو آسیب دیده و راحت شکستت میدهد. حتی سرمربی تیم از من خواست انصراف بدهم و کشتی نگیرم اما من روی تشک حاضر شدم و تختی حتی یکبار هم به پای آسیب دیده من دست نزد. او کشتی را با نتیجه مساوی و بخاطر وزن بیشتر به من باخت، اما برنده واقعی او بود.
اینک، سالها از آن ماجرا میگذرد، ولی خاطره آن جوانمردی در حرفهای ترین میدانهای رقابتی جهان، به حدی در دل و جان مدوید اثرگذار بود که بعدها، حتی برای بزرگداشت سالروز درگذشت تختی نیز به ایران آمد و یاد رقیب و دوست دیرینش را گرامی داشت. روحش شاد.
یک روز در این تعمیرگاه نشسته بودیم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتیم ماشین کو؟ آقا تختی گفت:
دیشب ماشین را دزدیدند.
آوانس با شنیدن این حرف گفت:
آقا موقع رفتن ماشین منو ببر تا ببینم چه خواهد شد.
یک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بودیم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را میخواند، یک دفعه خنده بلندی کرد و گفت:
نامه آقا دزده است! نوشته ماشینت مقابل شیر پاستوریزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم.
به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتیم. ماشین آنجا بود، تختی دور ماشین چرخید و گفت:
لاستیکها، تودوزی، ضبط و همه چیز ماشین نو شده!
سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود.
بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت:
عمو حیدر! بیا مبلغی که برای ماشین من خرج شده را به خیریه بدهیم.
در واقع تختی هر وقت می توانست به مردم خدمت میکرد. حتی زمانی که چنین اتفاقی برای او افتاد. در یک کلمه بگویم تختی قهرمانی مردمی بود.
علی اکبر حیدری، دوست جهان پهلوان تختی و دارنده نشان برنز المپیک 1964 توکیو