رسته‌ها
فرار
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 16 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 16 رای
✔️ برشی از متن کتاب:
تازه جنگ بین الملل دوم به پایان رسیده بود و قوای متفقین کم کم ایران را ترک می گفتند. بیکاری، قحطی و گرسنگی ناشی از جنگ، چهره مهیب خود را به مردم نشان میداد. آن روزها من تنها، اندوهگین و خاموش، روزها به دنبال یافتن کاری در شهر پرسه میزدم و شبها در اتاق مخروبه ای که در جنوب شهر کرایه کرده بودم، با اندوه و غم بزرگ خودم، تنها بودم. از پدرم که افسر ارتش بود، از هنگام شروع جنگ خبری نداشتم؛ مادرم مدتها قبل درگذشته بود و من...
آن روز تهران دم کرده بود. گرمای کشنده تن شهر را میخورد. بوی غم، بوی مرگ، بوی نیستی، بوی تنهایی در فضا موج میزد. خورشید سمجانه دست و پایش را بر لب دیوارها می کشید. مردم خسته و کوفته درحالیکه در چشمهایشان برق وحشت می درخشید، به خانه هایشان می رفتند. خیابان ها که تا چندی قبل تا نیمه شب شلوغ و پررفت و آمد بود، خالی و خاموش به نظر می رسید و سکوت مرموز شهر خاموش را سنگین و مرموزتر به نظر می رساند. من خسته و بی حوصله در حالیکه دستهایم را در جیب شلوارم فرو کرده بودم و آخرین سیگاری که برایم مانده بود دود می کردم، بیهوده و بی هدف قدم میزدم و فکر می کردم...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
243
آپلود شده توسط:
محراب
محراب
1399/06/28

کتاب‌های مرتبط

Voyager - Outlander, book 3
Voyager - Outlander, book 3
5 امتیاز
از 2 رای
The Yellow God
The Yellow God
4 امتیاز
از 1 رای
Ten Years Later
Ten Years Later
4.6 امتیاز
از 5 رای
مسافرت به مرکز زمین
مسافرت به مرکز زمین
4.6 امتیاز
از 42 رای
لاوسون در جزیره وحشت
لاوسون در جزیره وحشت
4.6 امتیاز
از 31 رای
سپید دندان
سپید دندان
4.5 امتیاز
از 211 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فرار

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
فرار
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک