قرآن کریم
امتیاز دهید
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده میشود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلیاند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظتشده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کریم
راز دل زار مستمندان دانی
حال دل خویش چگونه گویم با تو
نا گفته تو خود هزار چندان دانی
ابو سعید
در مانده منم ،دلیل هر راه تویی
گر مورچه ای دم زند اندر ته چاه
آگه ز دم مورچه در چاه تویی
ابو سعید
این هر دو ،بنزد اهل معنا کاهی
گر عاشق صادقی ز هر،،دو،،بگذر
تا دوست ،ترا بخود نماید راهی.
ابو سعید
پاک هم ایشان شوند و «در»فشان
مولانا
آفریدم تا زمن سودی کنید
تا ز شهدم دست آلودی کنید
نی برای اینکه من سودی کنم
از برهنه من قبایی بر کنم
خبر داری ای شیخ دانا که من خداناشناسم، خدا ناشناس
نه سربسته گویم دراین ره سخن
نه ازچوب تکفیردارم هراس
زدم چون قدم ازعدم در وجود
خدایت برم اعتباری نداشت
خدای تو ننگین و آلوده بود
پرستیدنش افتخاری نداشت
خدائی بدینسان اسیر نیاز
که برطاعت چون توئی بسته چشم
خدائی که بهر دو رکعت نماز
گه آید به رحم و گه آید به خشم
خدائی که جز در زبان عرب
به دیگر زبانی نفهمد کلام
خدائی که ناگه شود در غضب
بسوزد زکین خرمن خاص وعام
خدائی چنان خودسر و بلهوس
که قهرش کند بی گناهان تباه
به پاداش خشنودی یک مگس
ز دوزخ رهاند تنی پرگناه!
خدائی که با شهپر جبرئیل
کند شهرآباد را زیرو رو
خدائی که در کام دریای نیل
برد لشگر بیکرانی فرو
خدائی که بی مزد و مدح و ثنا
نگردد به کار کسی چاره ساز
خدا نیست بیچاره، ورنه چرابه مدح و ثنای تو دارد نیاز!
خدای تو گه رام وگه سرکش است
چو دیوی که اش بایدافسون کنند!
دل او به”دلال بازی” خوش است!
وگرنه “شفاعتگران” چون کنند؟
خدای تو با وصف غلمان و حور
دل بندگان را بدست آورد
بع مکر و فریب و به تهدید و زور
به زیر نگین هرچه هست آورد
خدای تو مانند خان مغول
“بتهدید چون کشد تیغ حکم”
ز تهدید آن کارفرمای کل
“بمانند کر و بیان صم و بکم”
چو دریای قهرش بر آید به موج
نداند گنه کاره از بیگناه
به دوزخ فرو افکند فوج فوج
مسلمان و کافر، سپید وسیاه
خدای تو اندر حصارریا
نهان گشته کز کس نبیند گزند!
کسی دم زند گربه چون وچرا
به تکفیر گردد چماقش بلند
خدای تو با خیل کروبیان
بعرش اندرون بزمکی ساخته
چو شاهی که از کار خلق جهان
به کار حرمخانه پرداخته
نهان گشته در خلوتی تو به تو
به درگاه او جز ترا راه نیست
توئی محرم او که از کار او
کسی در جهان جز تو آگاه نیست
تو زاهد بدینسان خدائی بناز!
که مخلوق طبع کج اندیش توست
اسیر نیاز است و پابند آز!
خدائی چنین لایق ریش توست!
نه پنهان نه سربسته گویم سخن
خدا نیست این جانور، اژدهاست
مرنج از من ای شیخ دانا که من
خدا ناشناسم اگر”این” خداست .........برگرفته شده از کتاب شیخ صنعان
دیدگاه شما به علت گذاشتن لینک فیلتر شده ویرایش گردید. دیدگاه حاوی لینک فیلتر شده بنا بر قوانین سایت مشمول حذف می باشد.
[edit=simin]1393/11/21[/edit]
سوره بقره از آیه ۲۶۴....
لب ببند وکف پر زر بر گشا.
بخل تن بگذار و پیش آور ،،سخا،،
این سخا شاخی است از «سرو» بهشت
وای او، کز کف چنین «سروی» بهشت.
مولانا
من به زندگی جاودانه در دنیایی دیگر اعتقادی ندارم؛ولی به جاودانه شدن نام نیک انسان در این دنیا اعتقاد دارم.[/quote]
گفت پیغمبر خنک آن کس که او
شد ز دنیا ماند از او فعل نکو.
مولانا
کاربر محترم جناب سامان!
پیشنهادات شما در بخش مدیریت مورد بررسی قرار می گیرد. سپاس از توجه و حضور شما در سایت کتابناک .
همراهی و توجه شما اعضای محترم موجب ارتقا و پیشرفت روزافزون سایت می گردد.
گاهی اتفاق افتاده که از کاری متنفر شده ام و از آن دوری کرده ام اما بعد ازاین که با تفکر به دلیل تنفر پی برده ام،حداقل حس تنفر به دوست نداشتن و ... تخفیف پیدا کرده است اما نمی دانم چرا نمی توانم تنفر در مقوله کتاب و افکار را هضم کنم؟!
هر کدام از ما که در کتابناک عزیز گشتی بزنیم می بینیم که کتاب هایی مورد تنفر و مورد علاقه عده ای هستند،این جاست که باید بگویم به نظر من کلمه تنفر مناسب فضای علمی نیست و همچنین علاقه نداشتن به کتاب و تنفر داشتن از آن با هم اختلاف بسیار دارند و می توان گفت تنفر در مقابل عشق قرار دارد نه علاقه!البته باید اضافه کنم که من مشکلی با بیان احساسات ندارم و هرکس از هر چه می خواهد متنفر باشد و یا نباشد، مسئله این نیست!مسئله این است که در فضای علمی طرح انتقاد علمی و استدلال بر بیان احساس ارجعیت دارد و معمولا تنفر از چیزی باعث می شود ما قضاوتی عادلانه در مورد آن نداشته باشیم و کتابناک فضاییست برای این کار (؟) و همچنین این سیستم امتیاز دهی کتابناک مشکلاتی نیز دارد:
به عنوان مثال فرض کنید بنده کتابی را مغرضانه ترین کتابی که خواندم می یابم و آن را بر ضد عقلانیت و حقوق بشر می دانم و بر آن انتقاد های جدی وارد می نمایم،اول اینکه چون این کتاب ضعیف ترین کتابی است که من خوانده ام و قبلا به کتابی دیگری امتیاز دو داده ام اگر من بخواهم در فضای کتابناک به آن کمترین امتیاز را بدهم خود به خود به موارد مورد تنفر من اضافه خواهد شد در صورتی که مورد تنفر من نیست بلکه مورد انتقاد من است و اگر دو بدهم انصاف را رعایت نکرده ام! دوم اینکه اضافه شدن این کتاب در لیست تنفر من ،شاید خود، علت القای حس تنفر در من شود و شاید باعث القای تنفر عده ای از من به خاطر تنفر از کتاب مورد علاقه شان شود! سوم اینکه چرا باید متنفر باشم؟!چرا در حد منتقد باقی نمانم؟و اصولا تنفر از نظرات دیگران یعنی چه؟!
اما چاره چیست؟ به نظر من چون کتابناک فضائیست برای بحث و استدلال منطقی و علمی نه تقویت احساسات (شاید احساسات منفی) بهتر است به جای کلمه تنفر از کلماتی چون "مورد انتقاد" استفاده شود یا هر کلمه دیگری!
و بنده نیز به این موندم که چرا متولیان دین بیشتر به ظاهر کتابهای دینیشان اصرار داشته و آن را ساخته و پرداخته می کنند مثل خواند قرآن به سبکهای من درآوری " ترتیل" و ترتیب" و................ و به محتوای آن مثل معنی و ترجمه آن و خواندن آن با زبان مادری هر ملل تاکید و توصیه نمی کنند.
[/quote]
دوست گرامی چون مسئله و دقدقه اصلی دین هنگام خواندن متون مقدس این نیست که شما متن را بهتر بفهمید یا متوجه شوید بلکه مقصود اصلی این است که شما عبادت کنید ،خداوند را خشنود سازید،شیطان و وسوسه را از خود دور کنید ودر عین حال ثواب اخروی نیز بدست آورید و شما با زبان و کلمات خود این ها را بدست نخواهید آورد!البته اگر بخواهید معنی آن را بهتر متوجه شوید کسی مانع شما نخواهد شد و ممکن است باعث بدست آوردن ثواب بیشتر شود ،به عنوان مثال اگر شما در فیلم های جن گیری دقیق شده باشید می بینید که جن گیرها برای دور کردن جن ها و شیاطین از زبان نازل شده کتب مقدس استفاده می کنند!حال عده ای شاید بپرسند مگر شیطان فقط زبان نازله را متوجه می شود؟! اگر نگوئیم چون خدا اینطور خواسته و گفته است!به نظر می آید پاسخی که دین داران (یا حداقل پاسخی که من فکر می کنم ) برای این پرسش دارند این است که وقتی پای کلمات خداوند در میان است مفاهیم زبان و کلمات قدری درهم می پیچید و گویی قدرتی نهفته در کلمات پنهان است نه برای اینکه عربی هستند بلکه برای اینکه کلمان خداوند هستند و همچنین اینطور می نماید که با ترجمه کلمات خداوند به کلمات بشری،این کلمات خاصیت خود را برای بدست اوردن مفاهیم ذکر شده تا حدود زیادی از دست می دهند و البته به نظر من مسائلی چون فصاحت و اعجاز زبان زیاد چنگی به دل نمی زنند.
البته در بعضی ادیان حداقل در دعای روزمره توجه به مفاهیم بیشتر مورد نظر قرار گرفته که به نظر مسئله ای جدید است و حاصل تطابق اجباری آنها توسط متولیان با عصر اندیشه است.
اما در موردسبک های متفاوت خواندن، به نظر می آید برای کسانی که با زبان نازل شده سخن می گفته اند این شیوه ها گاهی باعث مکث بیشتر و دقت بیشتر در مفهوم شده و گاهی برای زیبا تر شدن و بهبود در ریتم جملات و در نتیجه تاثیر بهتر در مردم و گاهی نیز برای بیشتر خوانی و بدست آوردن ثواب بیشتر تبلیغ شده است و همچنین باید بر این نکته تاکید کرد که متولیان دین متوجه اثر موسیقی کلامی و موسیقی در جذب مردم بوده اند به عنوان مثال سرودهای مذهبی و دسته جمعی و حتی استفاده از ارگ و ...که ناخواسته باعث شکوفایی استعداد های موسیقی کلاسیک همچون باخ ... شد،را نام برد، اما پرسشی که مطرح می شود این است که به عنوان مثال برای یک نا آشنا به زبان نازله چگونه شیوه مکث در کلمات باعث بهتر فهمیدن او خواهد شد؟! پاسخ ساده است،نخواهد شد!ولی از منظر دین این نفهمیدن باعث ثواب نبردن و یا دور نکردن شیطان از او نخواهد شد و اگر فرد قصد بردن ثواب بیشتر است باید با زبان مورد نظر آشنایی بیشتری پیدا کند.
اما اگر ما بخواهیم از راه نامناسب خواندن زبان ادیان و کتاب آنها برای دیگر ملت ها به نامناسب بودن ادیان برای آنها برسیم راه بسیار پر پیچ و خمی را انتخاب کرده ایم زیرا با فرض مناسب بودن آن دین برای ملتی خاص،یعنی ما خدایی بودن آن دین را قبول کرده ایم که در این صورت شرط عدم تناسب راباید از خود کتاب مربوطه استنباط کنیم که کاری بسیار سخت می نماید.........
[edit=simin]1393/09/29[/edit]