قرآن کریم
امتیاز دهید
قرآن کتاب مقدس مسلمانان است و با القابی چون «کریم» و «مجید» خوانده میشود. برای مسلمانان، این کتاب بازآفرینی زمینیِ مفاهیم اصلی آسمانیست که ابدی و ازلیاند. قرآن خود را با عنوان «لوح حفاظتشده» خوانده است.
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
بیشتر
از میان ترجمه های متعدد، روان ترین و واضح ترین ترجمه را مرحوم طاهره صفارزاده انجام داده است.
آپلود شده توسط:
Reza
1387/02/24
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قرآن کریم
واضح است من وقتی برای فرزندم فرضا هدف درس خواندن تعیین می کنم این هدف نیز ناشی از هدف خود بنده در راستای تربیت فرزندی با سواد و نشات گرفته از. نیاز به بالیدن یا افتخار یا ارضاء سرخوردگی های خودم است.
پس خالق نیز اگر هدفی دارد در راستای ارضای نیازی است.
۲) چون ما از دلایل و مسایل مربوط به خلقت توسط خدا سخن می گوییم در نتیجه اگر بخواهید قرآن را به عنوان شاهد بیاورید نخست بایستی اثبات فرمایید که قرآن کلام همان خالق مد نظر ماست.[/quote]
این مساله ناشی از برداشت شما از مسائل هست. بنده اگر برای فرزندم خیری می خواهم برای خود اوست و نه بالندگی خودم. نیازی هم به بالیدن و فخر ندارم. فلذا خداوند که از بنده بی نیازتر است در جایگاه اولی نسبت به وی است.
اما در مورد مساله دوم، صد البته حق با شماست. منتها مساله هم عقلی ست. ما تا وجود خدا را تمام نکنیم نمی توانیم به صفات خداوند بپردازیم. مع هذا گمان می کنم اگر اولی را فرض بگیریم، دومی بدیهی می شود. اینکه خداوند در غایت و نهایت خالق بودن است و هزار البته جز خلق بهترین، نمی آفریند. البته عرض کردم که سخن گفتن از صفات خدا، از پلی به نام ذات خدای می گذرد.
اتفاقا آنها هم در مورد شما همین نظر را دارند، متاسفانه مطالب ضد و نقیض فراوان است، چه بسا انسانهایی که خدا را قبول دارند ولی سنگسار را نه، خدا را قبول دارند ولی مجازات های ترسناکی که در قرآن و برای جهنمیان وعده داده شده را خیر، خدا را قبول دارند و دین را تا یک جاهایی، خدا را نسبی قبول دارند، چند خدا را قبول دارند و خلاصه خدا باوران نیز یکی نیستند، بلکه بین آنها نیز درجات متفاوتی از مقبولیت خداوند دیده می شود.
من چندین سال قبل "زندگی انسانی" خود را شروع کردم، از زمانی که تلاش و بستر کار را بر انسانی وار رفتار کردن و اول با خود راستگو بودن قرار دادم نه مشکلاتم کمتر شد و نه خوشی هایم، فقط احساس آرامشی چند برابر قبل در پیش روی خود داشتم. آرامش همراه خویش "منطق پذیری" می آورد، به همان صورت که شما اگر مکالمه درستی کنید من آن را تایید میکنم و در آن طرف دشمن خونین شما هم اگر حرف واقع ایی را بزند باز هم من تاییدش میکنم.[/quote]
بنده به یک مطلب ضد و نقیض از قرآن بسنده می کنم. کدام مطلب ضد و نقیض است اگر فراوان است؟
اتفاقاً مسلمین هم سنگسار را قبول ندارند حسب فرمایش خداوند. اما کسانی که مجازات ها و وعده های خداوند را قبول ندارند-و به عبارتی قرآن را قبول ندارند-حسب آیات 150 و 151 نساء کافرند. قبول خدا یعنی قبول چه چیزی؟ اینکه خدایی هست؟ خب؟ الان چه باید کرد؟ ادیان همین را مشخص می کنند. خدایی هست و باید از وی تبعیت کرد. بود و نبود خداوند اگر بنا باشد تغییری در انسان ایجاد نکند به کارش نمی آید. فلذا خداباور کسی نیست که معتقد است آفریده شده. کسی هست که به ربوبیت خداوند معتقد است و آماده ی تبعیت و اطاعت از وی است. فلذا جز کسانی که هم به ربوبیت هم به الوهیت خدا معتقدند کافرند. مشرک خداباور محسوب نمی شود. خودباور محسوب می شود. خودش گمان کرده خدا را باور دارد. وگرنه منظور بنده از خدای، خداوند ادیان ابراهیمی است. مابقی بت هستند. چه وجود خارجی داشته باشند و چه نداشته باشند. اما زندگی انسانی را درک نکردم. 7 میلیارد انسان داریم که هر یک زندگی انسانی را از دیدگاه خود تعریف می کنند و از زاویه دید خود به قضاوت درباره انسانی بودن یا نبودن می پردازند. همه هم نظر خود را معیار انسانیت می دانند. خوشتر این است بگوییم "انسانی بودن از منظر خود". وگرنه چه بسا از دیدگاه یکی مساله ای انسانی و از منظر دیگری حیوانی باشد.
آنچه که می گویم هیچ ربطی به دوستانی که به ظاهر دم از بی خدائی زده و در حال مباحثه هستند ندارد و قصد متهم ساختن و جسارت به شخصیت آنان
را ندارم زیرا مطمئن هستم حد اقل اهل مطالعه اند و کنجکاو و جویای حقایق، مناقشه این دوستان در مثلهائی که می آورم نیست، جرا که گفتار روزمرگی
آنان ضعیف و سطحی نگری است و هیچ تاثیری بر روی افکار مخاطبان مخالف ندارد علیهذا افرادی که به ظاهر در مورد انکار خدا و نفی قرآن و پیغمبر و سایر
باورهای عام بر زبان می آورند حرفهای تازه ای نمی زنند و در صد ناچیزی از جامعه هستند که در همه جا کم و بیش همراه با نا رضایتی از وضعیت اقتصادی
و انتقاد از حاکمیت نظام با عصبانیت و یکسان اظهاراتی نادرست می کنند، خصیصه مشترک بیشتر این افراد در جامعه معمولاً بدبینی و خصومت ورزی
بدون دلیل با متدینان، زیر پا گذاشتن مقررات و قوانین اجتماعی، بد رفتاری با مردم، تجاوز به حقوق دیگران، سلب آسایش عمومی در حد توان، عیاشی،
اعتیاد، نافرمانی مدنی، ایذاء اهالی خانواده، افسردگی، خواب زیاد، بی بند و باری و ناتوانی در اندیشیدن به مصالح زندگی و بالاخره بی علاقگی به آینده
نگری و بی توجه به تلاش و کار است، و در مقابل بیشمار افراد مؤمن و فرهیخته و خدا باور و پای بند به اعتقادات مذهبی ( فرقی هم نمی کند که چه
دینی داشته باشند،) آینده نگر، امیدوار، خوش بین، پر تلاش، پیشقدم در کمک به دوستان و افراد خانواده، علاقمند به حضور در مجالس و اجتماعات
عمومی مثل سخنرانیها و مساجد و جایگاههای انجام فرایض مذهبی، خوش برخورد، خوش خلق، خوش رفتار، وظیفه شناس، مصلحت اندیش و امین
و قابل اعتماد هستند، البته مستثناهائی هم وجود دارد که عده قلیلی به ظاهر متدین با بد اندیشی و تعصبات خشک و بی معنی رفتار موذیانه ای دارند
و در ارتکاب اعمال خلاف شئونات اجتماعی با بعضی خصوصیات لامذهبانی که به آنها اشاره شد مستقیم و غیر مستقیم برای سودجوئی همکاری می کنند،
این گونه افراد جاهل و کم عقل و معمولاً بی سواد در همه جای دنیا هستند و جامعه سخت با آنان در مبارزه است. همه معارف و علوم عالم از از آغاز تا
حال از اندیشه خدا باوران نشأت گرفته است. بی خدایان اعتقادی به ایجاد نظم تداشته و اغلب مانند کودکان خیالباف و در توهم و سفسطه گر هستند.
پیرو هیچ دین و مذهبی هم نیستم
خانواده ام بسیار معتقد به شیعه می باشد
پدرم میگه نمیدونم چطور شده که پسرم این طور بی اعتقاد شده یعنی کجای کار من اشکال داشته.
اما پدرم میدونه از هر مسلمانی و از هر دینداری به خدا نزدیکترم.چرا که انسانیت دین من است.[/quote]
دوست گرامی شما که هیچ دینی ندارید پس خدایی که به او نزدیک هستید چگونه خدایی است ؟ مشخصات یا صفاتش چیست؟
واضح است من وقتی برای فرزندم فرضا هدف درس خواندن تعیین می کنم این هدف نیز ناشی از هدف خود بنده در راستای تربیت فرزندی با سواد و نشات گرفته از. نیاز به بالیدن یا افتخار یا ارضاء سرخوردگی های خودم است.
پس خالق نیز اگر هدفی دارد در راستای ارضای نیازی است.
۲) چون ما از دلایل و مسایل مربوط به خلقت توسط خدا سخن می گوییم در نتیجه اگر بخواهید قرآن را به عنوان شاهد بیاورید نخست بایستی اثبات فرمایید که قرآن کلام همان خالق مد نظر ماست.
متاسفم که اینقدر در مورد دیگران بدبین و به خودتون خوشبین هستید
تفکرات شما هم پای یک مشت فیلم سوپر شکل گرفته[/quote]
:)) نقض بود!
در مورد خویش خوشبین نیستم، هر آنچه در توشه دارم دسترنج و مغزرنج کار و تفکر خودم است و نه اطلاعاتی که تزریق شده باشد بر پیکره ای وجودم، همانطور که در بحث ها هم دیدید شما یا هیچ یک از کاربران را ارجاع به کتاب و نسخ و جزوه ی ندادم.
در خصوص خط دوم حرف شما اما حوالیتان میدهم به دو خط دیگر از خودتان:
[quote='مالدینی']من خدا را در قلبم یافتم و نیازی برای دنبال کردن حرفهای ناامیدکننده نمیبینم[/quote]
از ویژگیهای بارز افرادی همچون شما توهم تخریب بقیه با قدرت گرفتن از صفات و کارهایی است که به شما یاد داده که هر که آنها را انجام می دهد موجودی است بس حقیر، موجودی که شما به عنوان یک خداپرست براحتی میتوانید کلمات را چماقی کرده و بر سرش بکوبید و که البته مهمتر از همه حلال بودن این کنش ها است. یاد کشتن 7 نفر و به بهشت رفتن می افتد آدم.
و باز هم در مورد خط دوم شما من اگر همچین آدمی باشم هم به خودم خواهم بالید (;
متاسفم که اینقدر در مورد دیگران بدبین و به خودتون خوشبین هستید
تفکرات شما هم پای یک مشت فیلم سوپر شکل گرفته
خدایی وجود نداره
پس این همه بحث برای چیه
وقتی خدایی نباشه چه فرقیه که کسی دیندار باشه یا بی دین و گنهکار و مجرم یا ...
معلومه خودتون هم ته دلتون به کفرتون شک دارید!
نکنه راست باشه
شما شاید به پوچی رسیده باشی من نه
در ضمن مشکل ما ایرانیها تنبلیه و به دین ربطی نداره
توکل هم با عدم تلاش فرق داره
این آمارها هم به درد خود صادر کننده میخوره که قصد تخریب و حمله به وجهه ایران را داره
اگر اشکالی نمی بینید چرا زیر موضوع قرآن کریم به تبیین نظرات خود می پردازید؟ قرآن که گفته لا اکراه فی الدین. ضمن اینکه اینطور هم نیست که بتوان برداشت های مختلف از قرآن داشت. قرآن قطعی الصدور است و قطعی الدلاله. گروه هایی که نام برده اید کافر بوده و خلاف قرآن رفتار می کنند.[/quote]
چون در روال زندگی من اثر گذار است، احتمالا اگر من در یک کشور مسیحی پا به این عالم پر تنقاض میگذاشتم و دین مسیحیت در زندگی روزانه من تاثیر گذار بود بی شک من به نقد و حلاجی مسیحیت میپرداختم و الا من جوانی و عمر خود را از جوب آب صید نکردم.
اتفاقا آنها هم در مورد شما همین نظر را دارند، متاسفانه مطالب ضد و نقیض فراوان است، چه بسا انسانهایی که خدا را قبول دارند ولی سنگسار را نه، خدا را قبول دارند ولی مجازات های ترسناکی که در قرآن و برای جهنمیان وعده داده شده را خیر، خدا را قبول دارند و دین را تا یک جاهایی، خدا را نسبی قبول دارند، چند خدا را قبول دارند و خلاصه خدا باوران نیز یکی نیستند، بلکه بین آنها نیز درجات متفاوتی از مقبولیت خداوند دیده می شود.
من چندین سال قبل "زندگی انسانی" خود را شروع کردم، از زمانی که تلاش و بستر کار را بر انسانی وار رفتار کردن و اول با خود راستگو بودن قرار دادم نه مشکلاتم کمتر شد و نه خوشی هایم، فقط احساس آرامشی چند برابر قبل در پیش روی خود داشتم. آرامش همراه خویش "منطق پذیری" می آورد، به همان صورت که شما اگر مکالمه درستی کنید من آن را تایید میکنم و در آن طرف دشمن خونین شما هم اگر حرف واقع ایی را بزند باز هم من تاییدش میکنم.