رسته‌ها
حجله ای در شهر ممنوع
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 25 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 25 رای
✔️ شهر ممنوع، شهر لذتهای کاذب، شهر عشق های دروغین لحظه ای، شهر ننگ و شهر نفرت بود، نفرتی به سیاهی شبهای بی ستاره و آنها در چنین شهری می خواستند حجله ای از محبت بیارایند...

آغاز داستان:
طاهره مستاصل و درمانده شده بود. دلش شور میزد. چشمهایش می سوخت. مثل این بود که چیزی مرموز مثل یک مته برقی قلبش را می شکافد. کنار رودخانه ایستاده بود و زیر آفتاب سوزانی که راست و مستقیم بر مغزش می تابید، به آب گل آلود کارون نگاه می کرد. اهواز، در آن بعدازظهر داغ و تف رده، خالی و خاموش بود. طاهره اندیشید:"خودکشی شجاعت می خواهد... شجاعت" و بعد با درماندگی ناله کرد:
- نه... نمی توانم... آسان نیست...
ضعف داشت. عرق کرده بود. افکارش مغشوش و درهم بود. اصلا باور نمی کرد پایان یک عشق، یک آشنایی، چنین درام وحشت انگیزی باشد. امکان نداشت بتواند به خانه بازگردد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
459
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
m13541112
m13541112
1399/06/20

کتاب‌های مرتبط

از جنس تنهایی
از جنس تنهایی
3 امتیاز
از 3 رای
قلعه نشینان
قلعه نشینان
2 امتیاز
از 3 رای
The Red Pony
The Red Pony
4.7 امتیاز
از 7 رای
Me Before You
Me Before You
5 امتیاز
از 2 رای
گذرگاه زندگی
گذرگاه زندگی
3.5 امتیاز
از 8 رای
تقدیر چنین بود
تقدیر چنین بود
4.4 امتیاز
از 83 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حجله ای در شهر ممنوع

تعداد دیدگاه‌ها:
3
قشنگ بود خسته نباشیداگه میشه پشت ان مرداب وحشی راهم بگذارید
سلام داداش یه سوال دارم این کتاب سانسور هست یا خیر> ؟و اینکه سایت شما کتاب های سانسور شده میزاره یا بدون سانسور؟ چون سانسور توهین ب شعور و خود مخاطب هست خواستم بپرسم روند سایت شما چطوره ک اگر سانسور هست کتاب ها دانلود نکنم
سانسور توهین به شعور خود و مخاطب هست!!!!!!!!
این کلمات قصار از کدومیک از آخونداست؟؟؟؟؟ ایرانیها روز بروز داره شعورشون ترقی می‌کنه.
حجله ای در شهر ممنوع
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک