رسته‌ها
حجله ای در شهر ممنوع
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 26 رای
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 26 رای
✔️ شهر ممنوع، شهر لذتهای کاذب، شهر عشق های دروغین لحظه ای، شهر ننگ و شهر نفرت بود، نفرتی به سیاهی شبهای بی ستاره و آنها در چنین شهری می خواستند حجله ای از محبت بیارایند...

آغاز داستان:
طاهره مستاصل و درمانده شده بود. دلش شور میزد. چشمهایش می سوخت. مثل این بود که چیزی مرموز مثل یک مته برقی قلبش را می شکافد. کنار رودخانه ایستاده بود و زیر آفتاب سوزانی که راست و مستقیم بر مغزش می تابید، به آب گل آلود کارون نگاه می کرد. اهواز، در آن بعدازظهر داغ و تف رده، خالی و خاموش بود. طاهره اندیشید:"خودکشی شجاعت می خواهد... شجاعت" و بعد با درماندگی ناله کرد:
- نه... نمی توانم... آسان نیست...
ضعف داشت. عرق کرده بود. افکارش مغشوش و درهم بود. اصلا باور نمی کرد پایان یک عشق، یک آشنایی، چنین درام وحشت انگیزی باشد. امکان نداشت بتواند به خانه بازگردد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
459
آپلود شده توسط:
m13541112
m13541112
1399/06/20

کتاب‌های مرتبط

صبح بخیر عشقم
صبح بخیر عشقم
5 امتیاز
از 1 رای
The Woodlanders
The Woodlanders
5 امتیاز
از 5 رای
تصمیم کبری در ساعت عشق
تصمیم کبری در ساعت عشق
4 امتیاز
از 22 رای
چشم کاغذیها
چشم کاغذیها
4.2 امتیاز
از 17 رای
The Seven Poor Travellers
The Seven Poor Travellers
5 امتیاز
از 3 رای
A Man and His Money
A Man and His Money
5 امتیاز
از 2 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حجله ای در شهر ممنوع

تعداد دیدگاه‌ها:
3
قشنگ بود خسته نباشیداگه میشه پشت ان مرداب وحشی راهم بگذارید
سلام داداش یه سوال دارم این کتاب سانسور هست یا خیر> ؟و اینکه سایت شما کتاب های سانسور شده میزاره یا بدون سانسور؟ چون سانسور توهین ب شعور و خود مخاطب هست خواستم بپرسم روند سایت شما چطوره ک اگر سانسور هست کتاب ها دانلود نکنم
سانسور توهین به شعور خود و مخاطب هست!!!!!!!!
این کلمات قصار از کدومیک از آخونداست؟؟؟؟؟ ایرانیها روز بروز داره شعورشون ترقی می‌کنه.
حجله ای در شهر ممنوع
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک