رسته‌ها
در کوچه های خالی عشق
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 19 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 19 رای
✔️ سرآغاز داستان:
کاظم با حسرتی عمیق با نگاهی که در آن موج عظیم آرزوها، تلاطمی خشمگین داشت، به ساقی نگریست. سینه اش از عطر سکرآور گیسوان او انباشته شد. پاهای سپید، کشیده و خوش تراش ساقی که مثل تابلوی بدیعی از لای دکمه های باز ماکسی بلندش جلوه گری می کرد، کاظم را در رخوتی گنگ فروبرد. یک لحظه چشم هایش را بست تا آن همه زیبایی را، آن چشم های افسونگر جادویی را، آن قد بلند موزون را، آن سینه های برجسته عابد فریب را که به هنگام راه رفتن لرزشی خیره کننده داشت و او را تا آنسوی مرز جنون، به وادی بی خوی و هراس و استیصال می کشاند، نبیند... و در این موقع بود که سعید بازویش را گرفت و آهسته در گوشش نجوا کرد.
- نگاه کن، باز هم مثل یک سگ تازی تعقیبش می کند.
کاظم چشم گشود. با نفرت و غلیظ به روئین که سایه به سایه ساقی از در انجمن خارج شد نگریست و با خشم غرید:
- بوی تند اشرافیتش دلم را بهم می زند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
211
آپلود شده توسط:
m13541112
m13541112
1399/06/01

کتاب‌های مرتبط

مادرم
مادرم
4.3 امتیاز
از 3 رای
After You
After You
0 امتیاز
از 0 رای
هیاهوی بسیار برای هیچ
هیاهوی بسیار برای هیچ
4.6 امتیاز
از 76 رای
در تلاطم زندگی
در تلاطم زندگی
4.4 امتیاز
از 57 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی در کوچه های خالی عشق

تعداد دیدگاه‌ها:
1
در کوچه های خالی عشق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک