سپیده دم
نویسنده:
بلوا پلین
مترجم:
میترا معتضد
امتیاز دهید
✔️ در ابتدای کتاب می خوانیم:
یک زن و مرد روبروی میز دکتر نشسته اند. آنها به دیوار پشت سر دکتر جوان خیره شده اند. واقعا تعجب آور است، چطور ممکن است چنین دانشمندان محقق و برجسته ای این قدر جوان باشند؟ پشت سر دکتر در قفسه ای، کتب پزشکی با جلدهای قهوه ای و خاکستری مرتب چیده شده است. دکتر نگاه خود را از آنها برمی گرداند و به پنجره ای که برای منظره دل انگیز باغ پشتی بیمارستان همچون قابی به نظر می رسد، خیره می شود.
نسیم ملایم بهاری از سمت جنوب می وزد. از لابلای شکوفه های سفید و نورس درختان می گذرد و خش خش گوشنوازی ایجاد می کند. بعد نگاه دکتر متوجه بخش شرقی عمارت آجری رنگ بیمارستان می شود. در یکی از اتاقهای این قسمت، پسر این زوج با مرگ دست و پنجه نرم می کند. دکتر فکر کرد که او هجده سال بیشتر ندارد، طفلک برای مردن خیلی جوان است.
راستی در چنین بهار فرح بخشی، با این همه شکوفه های سرخ و سفید و سیزه های عطرآگین، مردن چه غم انگیز است...
یک زن و مرد روبروی میز دکتر نشسته اند. آنها به دیوار پشت سر دکتر جوان خیره شده اند. واقعا تعجب آور است، چطور ممکن است چنین دانشمندان محقق و برجسته ای این قدر جوان باشند؟ پشت سر دکتر در قفسه ای، کتب پزشکی با جلدهای قهوه ای و خاکستری مرتب چیده شده است. دکتر نگاه خود را از آنها برمی گرداند و به پنجره ای که برای منظره دل انگیز باغ پشتی بیمارستان همچون قابی به نظر می رسد، خیره می شود.
نسیم ملایم بهاری از سمت جنوب می وزد. از لابلای شکوفه های سفید و نورس درختان می گذرد و خش خش گوشنوازی ایجاد می کند. بعد نگاه دکتر متوجه بخش شرقی عمارت آجری رنگ بیمارستان می شود. در یکی از اتاقهای این قسمت، پسر این زوج با مرگ دست و پنجه نرم می کند. دکتر فکر کرد که او هجده سال بیشتر ندارد، طفلک برای مردن خیلی جوان است.
راستی در چنین بهار فرح بخشی، با این همه شکوفه های سرخ و سفید و سیزه های عطرآگین، مردن چه غم انگیز است...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سپیده دم