روز اول ماه مهر هرگز نیامد
نویسنده:
جمشید ملک پور
امتیاز دهید
449 صفحه
رمان «روز اول ماه مهر هرگز نیامد» از همان روی جلد کتاب آغاز می شود. هرچه باشد، نمی توان از خاطر برد که روز اول ماه مهر برای نسل های متمادی در ایران با خاطره و حسرت درآمیخته است و شوقی مبهم را به یاد می آورد که نخستین روز رفتن به مدرسه در تک تک ما برانگیخته است. و وقتی آن روز هرگز نمی آید، شوق و ابهام در یکدیگر ضرب می شوند و فضایی را به وجود می آورند که سراسر حس و هیجان و حرمان است. البته «روز اول ماه مهر هرگز نیامد» رمانی صرفا درباره ی درس و مشق و مدرسه نیست، اما حس و هیجان و حرمان از صفحه صفحه ی آن پیداست. می گوییم حس، و نمی گوییم احساس، چرا که نویسنده ی رمان، جمشید ملک پور که یکی از پرکارترین کارگردانان تئاتر در دهه ی شصت بوده و بیشتر با تألیفات ارزشمند خود در حوزه ی تئاتر شناخته می شود، همه ی احساسات شخصی کاراکترهایش را در بستری تاریخی و اجتماعی به سیلان درمی آورد و به تصویر می کشد. این گونه است که وقتی کتاب را می خوانید، لحظه لحظه ی آن را چنان آشنا می بینید که گویی خود شما آن را زنده گی کرده اید، یا دست کم با آن در فیلم ها، رمان ها، شنیده ها و تصاویری که از روزهای انقلاب در ذهن شما نقش بسته است، برخورد داشته اید، اما اشتباه نکنید؛ همه ی اینها حاصل تخیل نویسنده ای است که خوب می داند چگونه داستانی عاشقانه را به حادثه ای بزرگ همچون انقلاب گره بزند و چنان وقایع شخصی کاراکترهایش را با رویدادهای سیاسی در هم بتند که تمیز آن ها از یکدیگر به سختی ممکن بنماید. اما این همه ی کاری نیست که ملک پور در «اول ماه مهر هرگز نیامد» انجام داده است. او در عین حال داستان عاشقانه ی خود را که در کوران حوادث سیاسی می گذرد، به فضایی سراسر شهری الصاق کرده است. شهری که بیش تر کاراکترهای رمان از آنجا می آیند، آبادان است؛ شهری کوچک اما بسیار مهم در تاریخ معاصر ایران که برای سال ها نمادی از نوسازی و توسعه ی صنعتی به حساب می آمده است، همزمان که آتش سوزی سالن سینما رکس آن در آستانه ی انقلاب، آتش انقلاب را هم شعله ورتر می سازد. هم مدرنیزاسیون و هم انقلاب علیه آن؛ نشانه های همه ی این ها را در آبادان می شود جست. شاید از همین رو باشد که می توان رمان «روز اول ماه مهر هرگز نیامد» را نه داستانی عاشقانه و نه داستانی سیاسی، که در عوض، عاشقانه ای سیاسی دانست در ادای دین نویسنده ای به شهری کوچک که در آن به دنیا آمد و زیست و گرچه بعدها سال هایی طولانی را در گوشه و کنار جهان به سر آورد، اما هرگز چشم از زادگاه خود برنداشت.
بیشتر
رمان «روز اول ماه مهر هرگز نیامد» از همان روی جلد کتاب آغاز می شود. هرچه باشد، نمی توان از خاطر برد که روز اول ماه مهر برای نسل های متمادی در ایران با خاطره و حسرت درآمیخته است و شوقی مبهم را به یاد می آورد که نخستین روز رفتن به مدرسه در تک تک ما برانگیخته است. و وقتی آن روز هرگز نمی آید، شوق و ابهام در یکدیگر ضرب می شوند و فضایی را به وجود می آورند که سراسر حس و هیجان و حرمان است. البته «روز اول ماه مهر هرگز نیامد» رمانی صرفا درباره ی درس و مشق و مدرسه نیست، اما حس و هیجان و حرمان از صفحه صفحه ی آن پیداست. می گوییم حس، و نمی گوییم احساس، چرا که نویسنده ی رمان، جمشید ملک پور که یکی از پرکارترین کارگردانان تئاتر در دهه ی شصت بوده و بیشتر با تألیفات ارزشمند خود در حوزه ی تئاتر شناخته می شود، همه ی احساسات شخصی کاراکترهایش را در بستری تاریخی و اجتماعی به سیلان درمی آورد و به تصویر می کشد. این گونه است که وقتی کتاب را می خوانید، لحظه لحظه ی آن را چنان آشنا می بینید که گویی خود شما آن را زنده گی کرده اید، یا دست کم با آن در فیلم ها، رمان ها، شنیده ها و تصاویری که از روزهای انقلاب در ذهن شما نقش بسته است، برخورد داشته اید، اما اشتباه نکنید؛ همه ی اینها حاصل تخیل نویسنده ای است که خوب می داند چگونه داستانی عاشقانه را به حادثه ای بزرگ همچون انقلاب گره بزند و چنان وقایع شخصی کاراکترهایش را با رویدادهای سیاسی در هم بتند که تمیز آن ها از یکدیگر به سختی ممکن بنماید. اما این همه ی کاری نیست که ملک پور در «اول ماه مهر هرگز نیامد» انجام داده است. او در عین حال داستان عاشقانه ی خود را که در کوران حوادث سیاسی می گذرد، به فضایی سراسر شهری الصاق کرده است. شهری که بیش تر کاراکترهای رمان از آنجا می آیند، آبادان است؛ شهری کوچک اما بسیار مهم در تاریخ معاصر ایران که برای سال ها نمادی از نوسازی و توسعه ی صنعتی به حساب می آمده است، همزمان که آتش سوزی سالن سینما رکس آن در آستانه ی انقلاب، آتش انقلاب را هم شعله ورتر می سازد. هم مدرنیزاسیون و هم انقلاب علیه آن؛ نشانه های همه ی این ها را در آبادان می شود جست. شاید از همین رو باشد که می توان رمان «روز اول ماه مهر هرگز نیامد» را نه داستانی عاشقانه و نه داستانی سیاسی، که در عوض، عاشقانه ای سیاسی دانست در ادای دین نویسنده ای به شهری کوچک که در آن به دنیا آمد و زیست و گرچه بعدها سال هایی طولانی را در گوشه و کنار جهان به سر آورد، اما هرگز چشم از زادگاه خود برنداشت.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی روز اول ماه مهر هرگز نیامد