ٓآخرین انسان
نویسنده:
موریس بلانشو
مترجم:
ایمان گنجی
امتیاز دهید
✔️ بلانشو در آخرین انسان به مفهومی میپردازد که نیچه جایی در کتاب چنین گفت زرتشتش بیان کرده و آن خوار شمردنیترین کسان و کسانی است که حقیرتر از انسان هستند. در این رمان بلانشو از زاویه دید اول شخص استفاده میکند. این رمان نیز مثل سایر رمانهایش دارای هیچ شخصیت به نامی نیست و شخصیتها با ضمایر معرفی میشوند. در این رمان راوی از کسی سخن میگوید که نامش را " او" خطاب میکند. راوی به ریزترین و پنهانیترین خصوصیات "او" و خودش در برخورد با "او" میپردازد. از احساس ترس و عشق و شادمانیها و سیاهترین رنجها. در نهایت هم " او" و هم "من" در سطرهای پایانی محو می شوند و به مرگی خاموش میروند.
نوشتهها و افکار مکتوب بلانشو عمدتاً مرجعی بود برای بسیاری از نویسندگان و منتقدان هم نسل و پس از خودش از هر طیف و رویکردی؛ از سوررئالیستها و اگزیستانسیالیستها گرفته تا فرمالیستها و ساختارگرایان. بلانشو در مجامع حضور نداشت اما گفتهها و نوشتههایش نقل قول میشد. از میان روشنفکران و نویسندگان آن دوره تنها ژرژ باتای و امانوئل لویناس بودند که بلانشو با آنان در ارتباط بود. به عبارتی، این دو نویسنده، پلهای زندهی ارتباطی میان بلانشو و دیدگاههایش با فضای روشنفکریِ متشنج آن دورهی پاریس بود. فضایی که به واسطهی اتفاقاتی مثل دو جنگ جهانی در اروپا، اقدامات استعمارگرانهی دولت فرانسه در الجزایر و بعدها شورش می ۱۹۶۸ دانشجویان و کارگران فرانسوی، آمیخته با سیاست بود. دورهای که سارتر با ردای سنگین و پرمدعای اگزیستانسیالیستی «ادبیات چیست؟» خود به بازتعریف ادبیات و رابطهاش با سیاست و اخلاق میپرداخت. درحالی که بلانشو ادبیات را اساساً و ذاتاً متنافر و بیربط با سیاست و اخلاق میداند. از نظر او ادبیات همواره بازآفرینی و بازکشف است.
بیشتر
نوشتهها و افکار مکتوب بلانشو عمدتاً مرجعی بود برای بسیاری از نویسندگان و منتقدان هم نسل و پس از خودش از هر طیف و رویکردی؛ از سوررئالیستها و اگزیستانسیالیستها گرفته تا فرمالیستها و ساختارگرایان. بلانشو در مجامع حضور نداشت اما گفتهها و نوشتههایش نقل قول میشد. از میان روشنفکران و نویسندگان آن دوره تنها ژرژ باتای و امانوئل لویناس بودند که بلانشو با آنان در ارتباط بود. به عبارتی، این دو نویسنده، پلهای زندهی ارتباطی میان بلانشو و دیدگاههایش با فضای روشنفکریِ متشنج آن دورهی پاریس بود. فضایی که به واسطهی اتفاقاتی مثل دو جنگ جهانی در اروپا، اقدامات استعمارگرانهی دولت فرانسه در الجزایر و بعدها شورش می ۱۹۶۸ دانشجویان و کارگران فرانسوی، آمیخته با سیاست بود. دورهای که سارتر با ردای سنگین و پرمدعای اگزیستانسیالیستی «ادبیات چیست؟» خود به بازتعریف ادبیات و رابطهاش با سیاست و اخلاق میپرداخت. درحالی که بلانشو ادبیات را اساساً و ذاتاً متنافر و بیربط با سیاست و اخلاق میداند. از نظر او ادبیات همواره بازآفرینی و بازکشف است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ٓآخرین انسان