به من چه مربوطه
از متن کتاب:
کمال از دوستان دوران کودکی منه! ازم دعوت کرد برای دیدن کتابخانه اش به خانه آنها بروم. خانه کمال کوشک بزرگی در بهترین محلات شهر بود. گفتم:
- خونه قشنگی دارین
- مال خاله جان نصرت مه
کمال مرا به اتاق بزرگی که توی قفسه هاش مملو از کتاب بود، برد:
- چطوره چائی مونو همینجا بخوریم؟
- عالیه
کمال رفت چایی بیاره و من مشغول تماشای کتابها شدم. در این موقع صدای دورگه و لرزانی از بالای پله ها به گوش رسید:
"گروها... ااا...ن... قدم...رو...یک...دو...یک...دو"
یکه ای خوردم و لحظه ای گوش به زنگ ماندم تا از ته و توی قضیه سر در بیاورم...
بیشتر
کمال از دوستان دوران کودکی منه! ازم دعوت کرد برای دیدن کتابخانه اش به خانه آنها بروم. خانه کمال کوشک بزرگی در بهترین محلات شهر بود. گفتم:
- خونه قشنگی دارین
- مال خاله جان نصرت مه
کمال مرا به اتاق بزرگی که توی قفسه هاش مملو از کتاب بود، برد:
- چطوره چائی مونو همینجا بخوریم؟
- عالیه
کمال رفت چایی بیاره و من مشغول تماشای کتابها شدم. در این موقع صدای دورگه و لرزانی از بالای پله ها به گوش رسید:
"گروها... ااا...ن... قدم...رو...یک...دو...یک...دو"
یکه ای خوردم و لحظه ای گوش به زنگ ماندم تا از ته و توی قضیه سر در بیاورم...
آپلود شده توسط:
amirezati
1398/12/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی به من چه مربوطه