رسائل قاجاری: راه نجات
نویسنده:
مرتضی قلی خان صنیع الدوله
امتیاز دهید
به کوشش: هما رضوانی
از متن کتاب:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من به جز از کشته ندروی
به حرف کار از پیش نمی رود، و به حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود. از اینکه دولت بگوید مشروطه شدم و ملت خوشوقت شود که دولت مشروطه دارم و هر دو دست روی هم گذاشته و منتظر باشند دستی از غیب برون آید و کاری بکند، هرگز نه دوائر دولت منظم و نه حوائج ملت فراهم خواهد شد.
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
مسلم است که تحصیل نتیجه، تقدیم مقدمه لازم دارد، گنج بی رنج میسر نمی شود و مزد بیکاری به کسی نمی دهند...
بیشتر
از متن کتاب:
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من به جز از کشته ندروی
به حرف کار از پیش نمی رود، و به حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود. از اینکه دولت بگوید مشروطه شدم و ملت خوشوقت شود که دولت مشروطه دارم و هر دو دست روی هم گذاشته و منتظر باشند دستی از غیب برون آید و کاری بکند، هرگز نه دوائر دولت منظم و نه حوائج ملت فراهم خواهد شد.
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
مسلم است که تحصیل نتیجه، تقدیم مقدمه لازم دارد، گنج بی رنج میسر نمی شود و مزد بیکاری به کسی نمی دهند...
آپلود شده توسط:
Reza
1398/10/28
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رسائل قاجاری: راه نجات