تاریخ بناکتی
نویسنده:
فخرالدین محمد بن داود البناکتی
امتیاز دهید
به تصحیح: جعفر شعار
روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب، معروف به تاریخ بناكتی اثر ابوسليمان بناكتى است. اين اثر از روى نسخه فارسى كتاب، توسط محمود عبدالكريم على، به عربى ترجمه شده است. موضوع كتاب كه نگارش آن در 717ق317/م به انجام رسيده، تاريخ عمومى جهان از آفرينش آدم تا اوايل روزگار ايلخان مغول ابوسعيد بهادر خان 16 - 36ق است.
از دو مقدمه براى مترجم و مؤلف تشكيل شده است. در ادامه، اصل كتاب كه شامل 9 قسم مىباشد، ترتيب يافته است. شهرت بناكتى مرهون كتاب مشهورى است به نام روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب كه به تاريخ بناكتى نيز معروف شده است. بخش اعظم تاريخ بناكتى، چنان كه نويسنده تصريح كرده، منتخبى است از جامعالتواريخ رشيدالدين فضلالله كه بناكتى آن را نظم جديدى داده است. برخى از محققان برآنند كه اين اثر به سبب مقام بلند مؤلف آن در دربار مغول؛ مشتمل بر آگاهىها و نكات بسيار ارزندهاى است كه در منابع ديگر يافت نمىشود؛ به ويژه بخش پايانى قسم شامل حوادث سالهاى 30 تا 17ق در عصر سلطان محمد اولجايتو، كهنترين اثرى دانسته شده كه درباره حكومت اين فرمانرواى مغول در دست است. تقريباً نيمى از كتاب از آغاز قسم تا پايان قسم درباره اقوام غير مسلمان؛ مانند يهوديان، اروپايىها، هنديان، چينىها و مغولان است.
آگاهىهايى كه بناكتى از اين اقوام به دست مىدهد، گر چه بيشتر كوتاه و خشك است؛ ولى منصفانه و پر فايده، و از منابع معتبر عصر دانسته شده است و گويا منشأ اين اخبار، مسافران مختلفى بودند كه از دوردستها مىآمدند و بناكتى به سبب موقعيت خويش با آنها آشنا مىشده، و از اطلاعاتشان استفاده مىكرده است.
درباره تاريخ ختاى چين، بناكتى تصريح كرده است كه رشيدالدين دو تن از حكماى ختاى را كه بر تاريخ و دانشهاى ديگر آگاهى داشتند، احضار كرد و آنان را به تقرير تاريخ واداشت. بايد گفت: در جامع التواريخ رشيدالدين، تنها اشارهاى به تاريخ پادشاهان ختاى ديده مىشود، در حالى كه در تاريخ بناكتى 6 طبقه پادشاهى ختاى تا روى كار آمدن چنگيز و چيرگى مغولان بر آنها، شرح داده شده است.
در 677م مولر، هشتمين بخش؛ يعنى «تاريخ چينيان» اين كتاب را در برلين با عنوان نادرست «تاريخ چينيان عبدالله بيضاوى» منتشر كرد؛ آن گاه وستن همان را به انگليسى ترجمه كرد و در لندن به چاپ رساند؛ بعداً كاترمر متوجه اين اشتباه شد و نشان داد كه اين اثر بخشى از تاريخ بناكتى است.
دولتشاه نوشته است كه تاريخ بناكتى در تبارشناسى مردم ختاى، هند، يهود و امپراتوران روم سخنان بسيارى در بردارد و هيچ مورخى؛ مانند وى، اين مطالب را شرح نداده است. از پژوهندگان معاصر نيز براون معتقد است كه در هيچ كتاب تاريخى پيش از بناكتى، اين همه آگاهى و اشاره به سرزمينها، جمعيتها و رويدادهاى تاريخى كه خارج از دايره علم بيشتر مورخان اسلامى است، ديده نمىشود.
بخشهايى از تاريخ بناكتى به زبانهاى انگليسى و فرانسه و لاتين ترجمه و منتشر شده است.
بیشتر
روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب، معروف به تاریخ بناكتی اثر ابوسليمان بناكتى است. اين اثر از روى نسخه فارسى كتاب، توسط محمود عبدالكريم على، به عربى ترجمه شده است. موضوع كتاب كه نگارش آن در 717ق317/م به انجام رسيده، تاريخ عمومى جهان از آفرينش آدم تا اوايل روزگار ايلخان مغول ابوسعيد بهادر خان 16 - 36ق است.
از دو مقدمه براى مترجم و مؤلف تشكيل شده است. در ادامه، اصل كتاب كه شامل 9 قسم مىباشد، ترتيب يافته است. شهرت بناكتى مرهون كتاب مشهورى است به نام روضة اولى الالباب في معرفة التواريخ و الانساب كه به تاريخ بناكتى نيز معروف شده است. بخش اعظم تاريخ بناكتى، چنان كه نويسنده تصريح كرده، منتخبى است از جامعالتواريخ رشيدالدين فضلالله كه بناكتى آن را نظم جديدى داده است. برخى از محققان برآنند كه اين اثر به سبب مقام بلند مؤلف آن در دربار مغول؛ مشتمل بر آگاهىها و نكات بسيار ارزندهاى است كه در منابع ديگر يافت نمىشود؛ به ويژه بخش پايانى قسم شامل حوادث سالهاى 30 تا 17ق در عصر سلطان محمد اولجايتو، كهنترين اثرى دانسته شده كه درباره حكومت اين فرمانرواى مغول در دست است. تقريباً نيمى از كتاب از آغاز قسم تا پايان قسم درباره اقوام غير مسلمان؛ مانند يهوديان، اروپايىها، هنديان، چينىها و مغولان است.
آگاهىهايى كه بناكتى از اين اقوام به دست مىدهد، گر چه بيشتر كوتاه و خشك است؛ ولى منصفانه و پر فايده، و از منابع معتبر عصر دانسته شده است و گويا منشأ اين اخبار، مسافران مختلفى بودند كه از دوردستها مىآمدند و بناكتى به سبب موقعيت خويش با آنها آشنا مىشده، و از اطلاعاتشان استفاده مىكرده است.
درباره تاريخ ختاى چين، بناكتى تصريح كرده است كه رشيدالدين دو تن از حكماى ختاى را كه بر تاريخ و دانشهاى ديگر آگاهى داشتند، احضار كرد و آنان را به تقرير تاريخ واداشت. بايد گفت: در جامع التواريخ رشيدالدين، تنها اشارهاى به تاريخ پادشاهان ختاى ديده مىشود، در حالى كه در تاريخ بناكتى 6 طبقه پادشاهى ختاى تا روى كار آمدن چنگيز و چيرگى مغولان بر آنها، شرح داده شده است.
در 677م مولر، هشتمين بخش؛ يعنى «تاريخ چينيان» اين كتاب را در برلين با عنوان نادرست «تاريخ چينيان عبدالله بيضاوى» منتشر كرد؛ آن گاه وستن همان را به انگليسى ترجمه كرد و در لندن به چاپ رساند؛ بعداً كاترمر متوجه اين اشتباه شد و نشان داد كه اين اثر بخشى از تاريخ بناكتى است.
دولتشاه نوشته است كه تاريخ بناكتى در تبارشناسى مردم ختاى، هند، يهود و امپراتوران روم سخنان بسيارى در بردارد و هيچ مورخى؛ مانند وى، اين مطالب را شرح نداده است. از پژوهندگان معاصر نيز براون معتقد است كه در هيچ كتاب تاريخى پيش از بناكتى، اين همه آگاهى و اشاره به سرزمينها، جمعيتها و رويدادهاى تاريخى كه خارج از دايره علم بيشتر مورخان اسلامى است، ديده نمىشود.
بخشهايى از تاريخ بناكتى به زبانهاى انگليسى و فرانسه و لاتين ترجمه و منتشر شده است.
آپلود شده توسط:
sasanpeter1949
1398/11/04
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ بناکتی