رسته‌ها
وضعیت حق تکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست؛ بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید، با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این اثر محق هستید، می‌توانید اجازه انتشار تمام یا بخشی از نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید، یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در بخش راهنما مطالعه کنید.

خانه دایی یوسف: وقایعی تکان دهنده از مهاجرت فداییان اکثریت به شوروی

خانه دایی یوسف: وقایعی تکان دهنده از مهاجرت فداییان اکثریت به شوروی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 39 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 39 رای
به کوشش : علی دهباشی

این کتاب به سرگذشت وحشتناک فداییان اکثریت در مهاجرت می پردازد. فقر و بدرفتاری عوامل حکومتی شوروی ، بی کفایتی و فساد مسئولین سازمان و نگاهی به وضعیت اسف بار زندگی در جامعه شوروی از مطالب این کتاب می باشد. فتح الله زاده علاوه بر سرگذشت فداییان در مهاجرت تبعیدوار ، زندگی مهاجرین نسل قبل را نیز زیر ذره بین گرفته . افرادی که پس از سقوط فرقه دموکرات و یا اعضای حزب توده که از ترس اعدام توسط نیروهای شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد به شوروی پناهنده شده اند نیز در این میان ذکر می شوند .

فتح الله زاده در یادداشت ابتدای کتاب می نویسد : " این نوشته را به هزاران ایرانی بی نام و نشان که در زندان های استالینی و اردوگاه های سیبری جان باخته اند تقدیم می کنم " . وی همچنین نگاهی کاملاً انتقادی به عملکرد سازمان فداییان اکثریت ، حکومت و عوامل شوروی دارد .

"خانه دایی یوسف" اصطلاحی بین چپی ها بوده و نام مستعار کشور شوروی و رهبر آن جوزف استالین می باشد و در نظر کمونیست های آن دوره خانه دایی یوسف در هر صورت جای امنی برای آنها و بهشت سوسیالیسم بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
amirghorbani
amirghorbani
1395/04/22
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی خانه دایی یوسف: وقایعی تکان دهنده از مهاجرت فداییان اکثریت به شوروی

تعداد دیدگاه‌ها:
69
به گمان من مهم تر از این مقاله آقای مجید محمدی با عنوان ایران، روسیه و چین: فدرالیسم یا تجزیه که در بی بی سی فارسی منتشر شد توجه به پیام های خوانندگان نشان دهنده بخشی از افکار عمومی و باورمندی ایرانیان می باشد:
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/01/post-435.html
قضاوت با شماست!
ببینید وضع و حال این اب و خاک تا به کجا رسیده که حتی افغان ها هم مدعی تجزیه و استقلال بلوچستان شده اند!
متعاقباً انکلسیها قسمت بزرک از بلوچستان را بدولت قاجاریه ایران بنسبت خدمات ارزنده که در افغانستان نموده بود بقسم تعفه برایش تسلیم نمود
http://khawaran.com/%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1/%DA%86%D9%80%D9%80%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86%D8%B3%D9%80%D9%80%D9%80%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%B4%D9%80%D9%80%D9%80%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%80%D9%80%D8%AF%D8%9F.html
جناب هیرکان عزیز بنده گمان نکنم با شما چندان اختلاف نظری داشته باشم قصدم هم لااقل در پاسخ و بحث با شما انتقاد از شما نیست بلکه امیدوارم چیزی هم یاد بگیرم در مورد دوست محمد خان انگلستان اولتیماتوم داد به حکومت رضا شاه که اگر وی را سرکوب نکند دولت بریتانیا به خاک بلوچستان حمله خواهد کرد و آن را ضمیمه بلوچستان شرقی میکند در مورد بختیاری ها حتی شرکت نفت انگلیس سه درصد از سهام عمومی را به آنها واگذار کرده بود به این عنوان که اجیر دولت بریتانیا بودند و این مشکلی بود که حفاظت تاسیسات و خدمه دولت انگلستان با کشوری غیر یکپارچه داشت همچنین قراردادی که با شیخ خزعل بسته بود و بسا بهتر بود که یک دولت مقتدر تمام منافع آنها را تضمین کند و باز هم در مورد شیخ خزعل چون منافع خود را در خطر میدید به دنبال این بود که پشتیبانی احمدشاه کودتا کند ولی احمدشاه هم از وی پشتیبانی نکرد و هر دو هم میدانستند که بریتانیا برای عدم همکاری احمدشاه برای تصویب قرارداد 1919 و آن همه مشکلی (!) که برای آن دولت بوجود آورد همین قرارداد از وی پشتیبانی نخواهد کرد شیخ خزعل به دنبال کودتا بود نه جدایی چون یکعمر قدرت داشت و هیچگاه هم علم تجزیه طلبی بلند نکرد و البته رضا خان جدا از اینها ثروت او هم را مدنظر قرار داده بود! همانطور که ثروت افسانه ای (!) اقبال السلطنه ماکویی بقول تاریخ نگاران البته تصاحب کرد! اگر جایی اشتباه کردم به بنده بگویید تعصبی ندارم مثل آن دوستمان ! چون من هم از تاریخ خوانده ام وگرنه سنم نمیرسد که همه را دیده باشم و قضاوت درستی کنم ولی آنچه منطق حکم میکند از کتب مختلف آنرا هرکس برداشت میکند نه هرچه نوشتند ما وحی منزل بدانیم.
نفرمودید چگونه به این واقعیت دست یافتید که بختیاری ها و شیخ خزعل سدی در برابر خواسته های استعمارگرانه انگلستان بودند
دل خوش کرده اند به چهار ساختمان و گمان کرده اند با ساختمان و جاده کشور مدرن می شود!
تفاوت میان رضا شاه و کشور های عربی دقیقا در همین است.
رضا شا بدون پول نفت و تنها با استفاده از مالیات ساختاری را ایجاد نمود که هنوز با گذشت دهه ها ایران بر پایه ان استوار می باشد.
شیوخ کشور های عربی با پول نفت برج ها و مراکز خرید عظیم درست نمودند اما دست به فرهنگ سازی و انسان سازی نزده و حمایت آشکار از تروریسم از سوی کشور هایی چون قطر و عربستان نشان دهنده واقعیتی می باشد که شما اشاره فرمودید:دل خوش کرده اند به چهار ساختمان و گمان کرده اند با ساختمان و جاده کشور مدرن می شود!
ساخت دانشگاه و مهم تر از آن پایه ریزی شبکه آموزش و پرورش, ایجاد امنیت, پایه گذاری دادگستری نوین و ثبت اسناد و املاک خدماتی است که هیچگاه نباید منکر ان شد.
از سوی دیگر اشتیاق وافر رضاه شاه به زمین و فشار پلیس سیاسی مواردی نیستند که بخواهیم از ان چشم پوشی نماییم.
اما هر حکومتی در جهان آرمانشهر نیست و نیک و بد را در کنار هم دارد.
عاقبت آرمانشهر پروری به کامبوج دوران خمر سرخ منتهی خواهد شد.
بنده که کمونیست نیستم ولی واقعا انسان ناراحت میشود یکنفر در خانه نشسته زنده باد و مرده باد سر میدهد! وگرنه رضا خان ذره ای برای من ارزش ندارد که بخواهم بحث کنم درباره اش قتل امثال میرزاده عشقی و فرخی و ارانی کافی است که لااقل زنده باد شاه سر ندهم! دل خوش کرده اند به چهار ساختمان و گمان کرده اند با ساختمان و جاده کشور مدرن می شود! مدرنیته و سرانجامش را هم دیدیم! اگر به مدرسه ساختن شاه محبوب میشود که شاه سلطان حسین صفوی هم مدرسه چهار باغ را ساخت پس زنده باد شاه سلطان حسین!! رضا شاه کم خدمت نکرد! خب چه کسی توقع داشت شاه خدمت کند ! پس برای چه انقلاب مشروطه رخ داد؟ این همه خون دادیم که شاه زحمت کشیده برود یک گوشه بشیند از خیرش بگذریم شر نرساند ! این شاه خدمت کرد خودش یعنی دیکتاتوری! مجلس خدمت میکند در حکومت مشروطه نه شاه! شما در همین سایت چهارتا کتاب معتبر در مورد دموکراسی نمیبینید یا اصلا ترجمه نمیشود همش ما باید بخوانیم فلان شاه دستور داد فلان وزیر را رگ بزنند فلان وزیر بابی ها را قتل عام کرد فلان وزیر خلاف را در نمد کوبید فلان شاه عادل مهمانانش را از دم تیغ گذراند ...! بعد هم هنوز باید با یک عده بحث کنیم که قربان جاتان دیگر دوره استبداد گذشته این تراژدی ایرانی تا کی باید تکرار شود؟ یک زمانی پادشاهی شاید به نفع کشور ما بود و باعث یکپارچگی این میهن شد ولی از دوره قاجار ما از قافله عقب افتادیم و هنوز هم سیر قهقرایی را طی کرده مایی که هنوز از دست دستگاه انکسیزیون رها نشده ایم هنوز پروتستانیسم و رنسانس هم تجربه نکرده ایم چون ذهن اسطوره ای داریم چون هنوز پادشاه را سایه خدا می دانیم!
قسمتهایی که به قول دروغ پردازان مبادله شد جزو لاینفک خاک ایران بود
مرز میان ایران و ترکیه و عراق تقریبا از معاهده قصر شیرین در دوران شاه صفی بدین سو در مقایسه با دیگر مرز ها از قدمت و ثبات بیشتری برخوردار می باشد و بویژه از زمان معاهده ارز روم بین محمد شاه و عثمانی مرز آذربایجان غربی و ترکیه به همیتن منوال بوده.
البته در اویل پادشاهی ناصرالدین شاه ترکیه بخش قطور را اشغال کرده که به دلیل معاهده برلن ناگذیر به پس دادن به ایران شد.

آن شیخ عبیدالله هم که از ایران قیام نکرد

شیخ عبیدالله در حکاری ترکیه ساکن بود ولی عملیات چپاول گرانه او که خیال ایجاد حکومت مستقل داشت و منجر به چچاول گسترده در اذربایجان شد همه در خاک ایران روی داد و تنها پس از شکست بود که به عثمانی فرار کرد.
آن دوست محمد خان هم رضا خان بدلیل اولتیماتوم انگلیس سرکوب کرد
آیا امکان دارد درباره التیماتوم بریتانیا به رضا شاه درخصوص دوست محمد خان بیشتر توضیح بفرمایید؟
همانطور که بختیاری ها و شیخ خزعل و میرزا کوچک خان سدی در برابر خواسته های استعمارگرانه انگلستان بودند
از دوران محمد شاه و نخستیین جنگ هرات بریتانیا سعی در ایجاد اتحاد با خوانین بختیاری برای ایجاد یک اهرم فشار بر دولت مرکزی ایران را داشت و در جریان مشروطه نیز نفوذ بریتانیا بر خوانین بختیاری اشکار بود و در امتیاز شرکت نفت ایران و انگلیس چند درصد سهم نیز به خوانین بختیاری واگذار شده بود.
چگونه شما شیخ خزئل را که نشان عالی ستاره هند را دریافت نموده بود سدی در برابر خواسته های استعمار بریتانیا می دانید؟

به خاطر دارم سردار سپه رئیس‌الوزرای وقت در منزلم با حضور مرحوم ‌مشیر‌الدوله، مستوفی‌الممالک، دولت‌آبادی، مخبر‌السلطنه، تقی‌زاده و علاء اظهار کرد که مرا انگلیس آورد و ندانست با کی سر و کار پیدا کرد ـ آن وقت نمی‌شد در این باب حرفی زد، ولی روزگار آن را تکذیب کرد و به خوبی معلوم شد همان کسی که او را آورد چون دیگر مفید نبود او را برد. دیکتاتور با پول ما و به ضرر ما راه‌آهن کشید و
20 سال برای متفقین امروز ما تدارک مهمات دید، عقیده، ایمان و رجال مملکت را از بین برد، املاک مردم را ضبط و فساد اخلاق را ترویج و اصل ۸۲ قانون اساسی را تغییر داد و قضات دادگستری را متزلزل کرد ‌ـ‌ برای بقای خود قوانین ظالمانه وضع کرد ـ چون به کمیت اهمیت می‌داد، بر عده مدارس افزود و به کیفیت عقیده نداشت و سطح معلومات تنزل کرد. کاروان معرفت به اروپا فرستاد نخبه آنها را ناتوان و معدوم کرد، اگر به تدریج که دختران از مدارس خارج می‌شدند حجاب رفع می‌شد چه می‌شد؟ رفع حجاب از زنان پیر و بی‌تدبیر چه نفعی برای ما داشت؟! اگر خیابان‌ها آسفالت نمی‌بود چه می‌شد؟ و اگر عمارت‌ها و مهمان‌خانه‌ها ساخته نشده بود به کجا ضرر می‌رسید؟ من‌ می‌خواستم روی خاک راه بروم و وطن را در تصرف دیگران نبینم‌ ـ خانه‌ای در اختیار داشتن به از شهری است که دست دیگران است. این است کار سیاستمداران وطن‌پرست که کسی را آلت اجرای مقصود قرار می‌دهند و پس از اخذ نتیجه از بردن او به مردم منت می‌گذارند و بر فرض که با هوا‌خواهان این رژیم موافقت کنیم و بگوییم دیکتاتور به مملکت خدمت کرد در مقابل آزادی که از ما سلب کرد، چه برای ما کرد؟
نطق مصدق در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۲۲ در مجلس چهاردهم شورای ملی
این حقیقت را نباید نادیده گرفت! کدام حقیقت؟ مبادله ای در کار نبود مثل این است که امروز پیمانی دولت با روسها ببندد و آذربایجان را بدهد به آنها در عوض ادعا کند مشهد را پس گرفته!!! قسمتهایی که به قول دروغ پردازان مبادله شد جزو لاینفک خاک ایران بود همانطور که بعد سلطنت طلبان این ادعا را برای بحرین کردند که ما بحرین را دادیم و تنب کوچک و بزرگ و ابو موسی را گرفتیم اینها تعدادشان بیشتر است بحرین چه سودی داشت!!! آن شیخ عبیدالله هم که از ایران قیام نکرد و آن دوست محمد خان هم رضا خان بدلیل اولتیماتوم انگلیس سرکوب کرد همانطور که بختیاری ها و شیخ خزعل و میرزا کوچک خان سدی در برابر خواسته های استعمارگرانه انگلستان بودند و بقول از همین سرکوبی ها گرفته تا پیمان سعد آباد همه به دلیل حفظ منافع اقتصادی و سیاسی و نظامی آن کشور بود برای به یغما بردن گوهر شبچراغ! سدی برای جلوگیری از نفوذ کمونیست! حفظ منافع استعماری در هندوستان و ... که دیدیم در آخر هم چطور نوکر سر سپرده خودشان بقول مصدق همان کسی که او را آورد چون دیگر مفید نبود او را برد!
آرارات و دشت ناامید
البته این حقیقت را نباید از نظر دور داشت که بر مبنای معاهده سعد آباد که در عمل ایران هیچ نفعی از ان بدست نیاورد در برابر واگذاری آرارات کوچک به ترکیه در عوض بخشی از نواحی کرد نشین ترکیه به جنوب استان آذربایجان غربی واگذار شد که بزرگ تر از آرارات کوچک بود.
پادشاهان و رهبران خونخوار بیشترین ستم را به کردها و عرب ها و بلوچ ها و ترک ها و غیره کرده اند
در دوران قاجار جنگ هایی که در کردستان و بلوچستان می شده نه از برای ازادی خواهی بلکه غارت و چپاولگری بوده که فتنه شیخ عبیدالله در سال 1297 قمری یکی از انها می باشد.
در بلوچستان نیز دوست محمد خان در اوایل سال های 1300 تا بدان گونه خودسر شده بود که به عنوان فرمان روای یک کشور مستقل برای امان الله خان پادشاه افغانستان نامه می نوشت.
هدف این دست افراد نه آزادی خواهی بلکه چپاول و غارتگری بوده و گرنه همان ظلمی که از سوی دولت مردان بر اصفهانی و مازندرانی می رفت از سوی این افراد بر مردم زیر دست خود وارد می شد.
هنر بزرگ ناصر الدین شاه رفع اختلاف شیعه و سنی در ایران بوده و اگر دقت نمایید با وجود مشکلات فراوان دیگر همچون اوایل دوران صفوی دولت ایرانیان سنی را به ضرب شمشیر وادار به تغییر آیین خود نمی نمود.
خانه دایی یوسف: وقایعی تکان دهنده از مهاجرت فداییان اکثریت به شوروی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک