رسته‌ها
فراتر از عشق
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 472 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 472 رای
✔️ ادوینا دختری است که پدر و مادر و نامزدش را در غرق شدن کشتی تایتانیک از دست داده و سرپرست پنج خواهر و برادر کوچکتر از خودش است.
زمانی که بچه ها بزرگ تر می شوند او عاشق پاتریک می شود که پسردایی نامزدش چارلز است. ولی چون پاتریک به علت مسائل مذهبی نمی تواند از همسرش جدا شود ادوینا با پدر زن برادرش ازدواج می کند...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
254
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
soli67
soli67
1388/06/25

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی فراتر از عشق

تعداد دیدگاه‌ها:
89
البته اون کارش که خیلی هم اشتباه بود دلایل عجیبی داره که یه روز معلوم میشه
البته هرکسی عقیده ای داره و خوب نمیشه بابت این کار به شهریار خرده گرفا من فقط این عقیده رو قبول ندارم همین!
دقیقا زدی رو خال منم به خاطر همون قضیه که گفتی بیشتر دوسش ندارم نه فقط شاعر هنرمند کلا نباید از هنرش به نفع کسی استفاده کنه قبول دارم شاعر بدی نیست بعضی شعراش خوبه ولی یادمه تو فیلمش صحنه ای بود که ایرج میرزا رو به خاطر شعر گفتن به نفع ناصرالدین شاه سرزنش می کرد ولی خودشم.......... یادتونه که آخر فیلم من کاری ندارم که درسته یا نه ولی فرقی نمی کنه به نفع کی شعر بگی یا هنرتو عرضه کنی مهم اینه که این کارو نکنی!!!
بعضی کاراشو حیف اگه نخونی هر چند من خیلیارو دیدم که به خاطر بعضی اشعار شهریار ازش ناراحتن که مسلما حقم دارن، شاعر نباید از هنرش به نفع هر کسی استفاده کنه ولی بالاخره یه روز همه چی مشخص میشه
من علاقه ای به شهریار ندارم یعنی نمی تونم باش ارتباط بر قرار کنم ولی بابت در گذشت شاعر مورد علاقه تون متاسفم!
و در ضمن احد یه اشتباه تایپی داشت اون 27 شهریوره نه 37 شهریور!
ممنون برای شعر زیبایی که نوشتی احد.
از "هذیان دل" استاد شهریار غافل نشید که بدون شک یکی از زیباترین شاهکاراشه:inlove::inlove: حتماً بخونیدش.
دارم سری از گذشت ایام............طوفانی و مالخولیایی
طومار خیال و خاطراتم..............لولنده به کار خودنمایی
چون پرتوی فیلمهای در هم.......در پرده ی تار سینمایی
..................بگشود دلم زبان هذیان.................
آنجا گل وحشی ای به صحرا.......دیدم به نسیم کام راند
هی چادر برگش از سر و دوش..می افتد و باز می کشاند
با شعر نگاه خود به گوشش.....طوری که نسیم هم نداند
.............گفتم گل من مرا زخود راند.................
به عالمی که در او دشمنی به جان بخرند...عجب مداراگر عاشقی گناه من است

واااااااای مرسی احد:inlove::inlove:
منم که شعر و تغزل پناهگاه من است .... چنانکه قول و غزل نیز در پناه من است
صفای گلشن دلهابه ابر و باران نیست ....که این وظیفه محول به اشگ و اه من است
صلای صبح تو دادم به ناله شبگیر ...... چه روزها که سپید از شب سیاه من است
به عالمی که در او دشمنی به جان بخرند...عجب مداراگر عاشقی گناه من است
اگر نمانده کس از دوستان من بر جا ....وفای عهد مرا دشمنان گواه من است
هر ان گیا ه که بر خاک ما دمیده . ببوی.....اگر بوی وفا می دهد گیاه من است .
کنون که رو به غروب افتاب مهر و وفاست ....هر انکه شمع دلی برفروخت ماه من است
نگاه من نتواند جما ل جانان جست..... جمال اوست که جوینده نگاه من است
شکستن صف من کار بی صفایان نیست ...که شهریارم و صاحبدلان سپاه من است
تقدیم به همه کتابناکی های عزیز . مخصوصا سولی که می دونم با خوندن این غزل خستگی از تنش بیرون میره
37 شهریور 1367 (((در گذشت استاد محمد حسین شهریار)) که من عاشقشم .
فراتر از عشق
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک