حرکات جادویی (خرد ع‍م‍ل‍ی ش‍م‍ن‍ان مکزیک کهن)
امتیاز دهید
نویسنده:
کارلوس کاستاندا
مترجم:
مهران کندری
امتیاز دهید
✔️ کاستاندا در این کتاب حرکات جسمی ای را معرفی و همگانی می کند کـه ساحران کهن تولتــک برای افزایش آگاهی و انرژی بکار می بردند. (تـا قبل از این تنها تحت شرایطی مخفیانه فقط نزد کارآموزان ساحری افشا می شده است)
سرخپوستان مکزیک مرکزی به نوعی حرکات خاص آگاهی دارند که به آنها پاس های جادویی می گویند و برگرفته از حرکات معنا دار حیوانات طبیعی است.
آنها بر این باورند که با انجام این حرکات می توان بیماری را به خارج از بدن خود پرتاب نمود و برعکس سلامتی و انرژی و اقتدار را به داخل بدن خود پراند.
حرکاتی خاص و پرانرژی که انجام آنها تفاوتی شگرف را در روح و روان شخص باعث می شود.
بیشتر
سرخپوستان مکزیک مرکزی به نوعی حرکات خاص آگاهی دارند که به آنها پاس های جادویی می گویند و برگرفته از حرکات معنا دار حیوانات طبیعی است.
آنها بر این باورند که با انجام این حرکات می توان بیماری را به خارج از بدن خود پرتاب نمود و برعکس سلامتی و انرژی و اقتدار را به داخل بدن خود پراند.
حرکاتی خاص و پرانرژی که انجام آنها تفاوتی شگرف را در روح و روان شخص باعث می شود.
آپلود شده توسط:
mescalito
1389/05/06
دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حرکات جادویی (خرد ع‍م‍ل‍ی ش‍م‍ن‍ان مکزیک کهن)
من سایکیک کار می کنم اطلاعاتی که در کتابهای کاستاندا خوندم کاملا منطقی و درسته . تکنیکهای ما سایکیک کارها منقاوت از تکنیکهای شمنی های مکزیکه اما روش مرد معرفت شدنی که دون خوان توضیح می ده همونیه که ما می دونیم. من با حمید ناوال موافقم اگر بتونیم دانسته هامون رو به اشتراک بذاریم قاعدتا خیلی چیزهای دیگه هم یاد می گیریم. مرد معرفت شدن رو باید هر کسی به نوبه خودش تجربه کنه. راه معرفت تجربه کردنیه.;-(
ما نمیتونیم وجود خداوند رو لغو یا ندید بگیرم چرا که بر اساس گفته های دون خوان:بییندها بعداز اینکه دنیارا بدون واسطه دیدند دیدند که از رشته های نورانی تشکیل شده که از دریای بیکرانگی سرازیر هستند و با این رشته ها هیچ ارتباط احساسی یا اعتقادی نمیتوان داشت تنها بوسیله دیدن ارتباط وصل میشود که میتوان وسیعتر هم ارتباط بر قرار کرد نتیجه اینکه هرکسی این دنیا را با واسطه میبیند( دنیای دروغین) تنها یک حس دروغ است که به ان امید میبخشد یعنی اینکه تا به دیدن نرسیم همه چیزمان را از دست میدهیم.چرا که با رشته های نورانی نمیتوانیم بوسیله ی قسم خوردن یا اعتقاد ارتباط بر قرار کنیم دون خوان شخصیتی است که شخصآ به ان احترام میگذارم چراکه صریح و بدون پرده سخن میگویید.به اقای سهراب هم بگوییم:خوب پشیرفت کردی ولی مواظب باش که خطرات این مسیر خیلی زیاده بر اساس گفته های دون خوان تنها احساس کافی نیشت خرد یک سالک است او را محفوظ نگه میدارد خرد هم فکر کردن نیست بلکه چیزیست کامل درون ما پس دوست من به کار خودت ادامه بده اما چیزی که در رویا یا بهتر است بگیم با کالبد رویا میبینی احتیاط کن چون موجودات غیر ارگانیک بهر شکلی که شده میخوان تورو گول بزنز تا تورو به اعماق بعد خودشون ببرن تا از انرژیت حداکثر استفاده رو بکنن.در انتها میخوام بگم خواهشن کسانی که کتابهای موجود رو میخونن اگر تجربه ای کسب کردن بیان در اختیار همدیگه بزاریم و تا جای که میتونیم با هم در ارتباط باشیم چه در سایت و چه در محلی رو در رو فقط بخاطر پیشرفت در تسلط بر نیروی درون. بدرود
با سلام
من باور و ايمان داشتم که دون خوان زنده است و بهم کمک ميکنه
از اين دنيا برم و در عالم ديگری به زندگی ادامه بدم
نتيجه اين باور اين شد که اينقدر در خواب آگاهی پيدا کردم که
وقتی ميخوابيدم بلند ميشدم و خودم رو ميديدم که خوابيده ام
سبکی و شادی که در اين حالت بهم دست ميداد با هيچ چيزی قابل مقايسه نبود
نتيجه اين شد که کم کم به اين فکر افتادم مدت خوابم رو بيشتر کنم
بعد از مدتی سرخ پوستی مياومد دستم رو ميگرفت و.....
اين فقط يک نمونه بود
مطمئنا کسی که دوبار 12 جلد کتاب رو بخونه و هيچ تجربه ای نداشته باشه،با چوب هيچ فرقی نميکنه
من چيزی رو که باور داشتم تجربه کردم
هرچند درکش برای جنابعالی سخته
نکته اينجاست اين تجربه باعث نشد من به خدا و پيغمبر نزديک بشم،چرا؟
چون خود دون خوان بارها و بارها ميگه "خداوند يک مفهوم ذهنی و مرده است"
وقتی چهارچوب فکری غلط باشه،هر تجربه ای هم در راستای اين چهارچوب باشه
به نتيجه درست نميرسه
الان شما کسی که خودشون رو مسيحی ميدونند چهار چوب فکريشون رو نگاه کن
و تجربياتشون رو ببين:
عيسی همون خداوند و خالق جهان است
و آمرزنده گناهان است
پس همه بايد به عيسی ايمان بيارن تا گناهانشون بخشيده بشه،درست؟
حالا شما با چند نفر که اين طرز فکر رو باور کردن و بهش ايمان دارن برو صحبت ميکن
بدون استثنا بهت ميگن خداوند(يعنی همون عيسی)با ما صحبت کرده
يا خداوند خودش رو به ما نشون داده يا ...
پس ميبينی که تجربه کردن چيزی که بهش ايمان داشته باشی کار چندان مشکل و غير ممکنی نيست
شما بدون داشتن هيچ تجربه دروني به قضاوت نشستين.ايا شما در طي زندگي خودتو حتي يك روز شبيه روزي كه كسي كثل كاستاندا داشت داشتين؟چجوري انشانها براي ارضاي حس بزرگ بيني خودشون حاضر ميشن كسي رو كه هيچ شناختي ازش ندارن تخريب كنن؟شما در مورد پرواز روح حرف زدين.ميتونم ازتون بپرسم معني روح رو بگين؟ميتونم بپرسم چقدر در زندگيتون به مفهوم روح فكر كردين و چقدرشو تجربه كردين؟حرف زدن خيلي اسونه.تخريب كردن و نقد كردن خيلي راحته.اما تجربه دروني هستش كه سخته و شما تجربه نكرده و حتي نديده و نشناخته و حتي باهاشون زندگي نكرده متهم ميكنيد به بت پرستي.شما با چشمتون قضاوت ميكنين.اول ياد بگيرين چشماتونو ببنديدن و با چشم دلتون ببينين و در مورد كسي قضاوت نكنين.گر مي مي نخوري طعنه مزن مستانرا-صد لقمه خوري كه مي غلام است آنرا
من به اينجور كتابها علاقه دارم
زيرا
بايد از قدرت هايي كه خداوند در وجود برترين مخلوقش قرار داده نهايت بهره را برد
قدرت مغز
قدت جسم
قدرت درون
اگر از همه ي اينها بدرستي استفاده كني غرور خداوند در آفرينش انسان را خواهي ديد