فقر فلسفه
بطور خلاصه میتوان فقر فلسفه را نقد دیدگاههای ایده ئالیستی پرودون دانست. دیدگاههایی دسته چندم از ایده ئالیسم دیالکتیک هگل که بصورت بسیار ابتدایی و خام اندیشانه ارائه میشوند. دیدگاهی که ایده و مقوله و عقل را امری ازلی و ابدی پنداشته و سعی در
سرمایه - جلد ۳
برای فهم نظریه اقتصادی مارکس، ادراک دستگاه فلسفی وی الزامیست. اقتصادی ماتریالیستی که مشمول فرایند قوانین دیالکتیک است. اقتصادی که عناصر را نسبت به همدیگر و مقولات آن را آبستراکسیونهایی از عمل اجتماعی انسان میداند و لذا در تغییر و تبدل مداوم
منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت
ماتریالیسم تاریخی یعنی توضیح تاریخ بصورت ماتریالیستی، این نتیجه ای است که به دنبال یک پاسخ درست به یک پرسش هستی شناسانه در مورد رابطه شعور و هستی بدست می آید، پرسشی که انگلس آنرا بنیادی ترین مساله تاریخ فلسفه میداند