رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

[quote='mahooooooor']درود جناب طیبی... نام کتاب و موضوعات آن کاملا مرتبط بود امانکته ی قابل توجه در این رمان بیان فضاها و تحلیل موقعیت های مختلف است که به خواننده اجازه همزادپنداری و قرار گرفتن در موقعیت های مختلف را میدهد. این امر تا حدو
[quote='HeadBook']تمومش کردم سعی کن فرهنگ وازگانت رو بسط بدی، کلماتی که تیرداد در داستان و جای جای اون استفاده میکنه کلمات یک مرد 40 ساله که استاد دانشگاه و صاحب نمایشگاهه نیست، بعضی کلمات مثل: قفل، اوکی(صفحه 125-126) ،گلم، کوفت، کوه، پادا
[quote='HeadBook']یه عالمه اسم و یه سری اتفاق و یه سری کلمه "فان"نما رو ریختی رو یه برگه و چند تا تکون بهش دادی و سروِش کردی برای خواننده (: من تا اواسط فصل 3 خوندم و بیشتر از اون نشد، بنظرم بزرگترین اشتباهی که کردی این بوده که به عنوان یه
[quote='sobhesahari']به نظر من اصلا اسم کتاب با موضوعش جور نبود ..چون زندگی اقای پدر اصلا ساده نبود ..خیلی هم به روز وامروزی متمدن بود ...شخصیت استاد دانشگاهیش هم که نور علی نور بود به هیچ جی هم پایبند نبود....زنش هم حقش بود که بهش خیانت کن
[quote='ramin1234567890']سلام. داستان بسیار جالبی بود. از خواندنش لذت بردم.[/quote] ممنون که وقت گذاشتی و خوندی.... خوشحالم که لذت بردی!
تمام سعی من هم این بود که یه زندگی رو نشون بدم!
shahin66699 : ممنون که وقت گذاشتی و خوندی!
sobhesahari : ممنون دوست عزیز...امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببری!
amintaheri087: ممنون که با چنین دقتی خوندی...تو این کتاب کیخواستم زندگی رو به نوعی نشون بدم! همچنین اتحاد دوستی یکی از مهمترین بخش ها بود...وقتی این دوستا کنار هم جمع میشدن شاد بودن ولی وقتی میرفتی توشون میدیدی هرکی یه مشکل داره! بازم مر
[quote='soheil100']دوست عزیز .داستانت را دانلود کردم.البته طولانیه و من به شدت تنبل.خوند نظرم را در موردش میگم.[/quote] مرسی :)
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک