رسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

اینه آخرش پزشک شدن یا مهندس!؟!؟؟!؟!بهزاد تو خونه هادی صداش میکردن!؟!؟؟!؟:))راستی من وقتی آقای هدایت داشت از مرگ پسرش میگفت خیلی گریه کردم!!الهی بمیرم!!!:((
محشر بود!!!مخصوصا قسمتی که شازده کوچولو داشت با روباهه حرف میزد!!!عاشق این کتابم
خیلی خوشم اومد!نگاه آدما به مسایل خیلی چیزارو تغییر میده!
الهی بمیرم واسه این ژنراله!!!!خیلی دلم سوخت!
جالب بود!ممنون!من همش فکر میکردم شوهره قاتله!
خوندن این کتابو به آقایونی که بعدا توزرد از آب در میان توصیه میکنم!!!!
به نظرم همه چیز 2 یه فضای بسته اتفاق افتاده و اینطوری کسل کنندست!قسمت جالب آخرشه ک دیگه شخصیت اصلی فراموش میشه و حالت الیناسون اتفاق میفته آدمو یاد داستان (گاو) از غلامحسین ساعدی میندازه!
بعضی قسمتاش با عقل جور در نمیومد.درکل بد نبود!
خیلی دیگه تخیلی بود!!!!زیادی هری پاتری بود!!
بس که از این حرفای نیما خندیدم مردم فقط!!!!:))
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک