در ستایش مرگ 
                             
                                
                                چند صفحه اولش را موش خورده(!)
                                
                                
                                     سنگر و قمقمههای خالی 
                             
                                
                                راستش خيلي دلم گرفته بود و خلقم تنگ شده بود. بعد يك
روز گفتند تخت جمشيد تعزيه گرفته اند . گفتم برويم شايد
كمي گريه كنيم سبك شويم. رفتيم. اما حسين لباس هاي پرزرق و
برقي پوشيده بود و دور خودش تاب مي خورد و مثل دخترم ژينا و
آن دوست شما كي 
                                
                                
                                     موقعیت کلی هنر و ادبیات کنونی 
                             
                                
                                کتاب بسیار خواندنی و جالبی باید باشه !
عاشق نوشته های دولت آبادی هستم «کلیدر»«جای خالی سلوچ»«سلوکـ»...
                                
                                
 
                           
                           
                           
                           
							   
                          