ابر سیاه هزار چشم
یادش به خیر اون روز ها که با دوچرخه کوچیکم برای گرفتن یک جلد کتاب چقدر توی سر بالایی ها رکاب می زدم . نفس نفس زنون می رسیدم کتابخونه ، گاهی کتابی که دوس داشتم نداشت ، گاهی هم داشت . حالا به لطف شما دوستان خوب کتاب های مورد علاقه رو راحت