یاد نامه شیون فومنی
او رنگ دریا بود رنگ برگ شالی از مردم درد آشنای این حوالی
طوفان عشقی بود و باران محبت بارید بر گلبوته های خشکسالی
او با صفا بود و دلی هم با صفا داشت در سینه اش از هرچه غیر از عشق خالی
دیدم که چشمان شقایق