دارتان: کتاب شعر قارن سوادکوهی
تا مجنون را چگونه بیند،
با او نفسی کجا نشیند،
او را به کدام دیده جوید،
با او غم دل چگونه گوید،
از بیم رقیب و ترس بدخواه،
پوشیده بنیم شب زدی آه،
چون شمع به زهر خنده میزیست،
شیرین خندید و تلخ بگریست ،
گل را به سرشک میخراشی