رسته‌ها

خسرو حکیم رابط
(1309 هـ.خ)

نمایشنامه نویس - فیلمنامه نویس نویسنده و مدرس دانشگاه
مشخصات:
نام واقعی:
خسرو حکیم رابط
تاریخ تولد:
1309/01/05 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
محل تولد:‌
شیراز
جنسیت:‌
مرد
ژانر:‌
نمایش نامه صحنه ای رادیویی و فیلمنامه نویس
زندگی‌نامه
خسرو حکیم رابط پیرامون پدربزرگش می نویسد: « "حکیم الهی"، که بعدها با خواندن کتاب "فارس و جنگ بین‌الملل" نوشته "حسین رکن زاده آدمیت" و نیز برخورد با خاطرات یکی از دوستانش می فهمم که به هر حال آدمی بوده است، کسی بوده است – دو حزب مهم آن روز شیراز را ائتلاف داده است و به همین علت نام فامیل او را از "حکیم الهی" به "حکیم رابط" تغییر داده اند. عالِمِ دین است، شاگرد "سید جمال الدین اسدآبادی" بوده است و در حال حاضر، پشت "سید میرمحمد"، برادر "شاه چراغ"، در مدرسه "حکیم" حجره ای دارد و درس می دهد؛ فلسفه و اصول و بقیه چیزهایی که من نمی‌دانم». (حکیم رابط – من با کدام ابر. روز هفتم(خاطره ها) - ، ۱۳۸۵، ۳۳-۳۴) خسرو حکیم رابط پیرامون همسرش، آهو بانو، با بغض چنین می گوید: «من مدیون کسی هستم که دست مرا گرفت و مرا از آتش و از توفان بیرون کشید. دست مهربانی که دست من را گرفت و سایه آدم مهربانی که بر سر من افتاد و برای من فراغت و آسایشی را فراهم کرد که بتوانم بایستم، به خودم فکر کنم، به گذشته ام نگاه کنم و به خودم بیایم. این نعمت و این برکت کسی نبود و چیزی نبود جز همسر مهربان و فداکار من؛ اگر دینی هست، من مدیون ایشانم». (فیلم دیدار آشنا، ۱۳۸۴) سال هایی از سال های جوانی خسرو حکیم رابط، سال های آوارگی و در به دری است؛ دست آوردی شوم از دوران سیاست زده سال های دهه ۳۰ و ۴۰ خورشیدی. سال های کارگری؛ سال هایی که او را مجبور کرد تا از پس بسیاری از کارها بربیاید. از لوله کشی گرفته تا برق کشی و کارشناس بهداشتی گوشت در کشور ترکیه و . این روزگار، حکیم رابط را از تحصیل و تنفس در فضای ادب و هنر دور می کند؛ گرچه زندگی پرهیاهو، خود آموزگاری پردانش برای او می شود. چنان که خود وی می گوید: « هیچ استادی برای من بهتر از زندگی نبوده است. من از زندگی و کار بیش از هر چیز دیگری آموخته ام». (حکیم رابط – گفتگو با عرفان پهلوانی، مجله نمایش - ، ۱۳۹۱ ، ۱۸) با اینکه حکیم رابط با رنج و درد زندگی آشناست، اما شوخ طبعی یکی از ویژگی های بارزش است. برخی از منتقدان، خسرو حکیم رابط را به خاطر کم کاری هنری و ادبی اش در درازنای سال های زیستن مورد انتقاد قرار می دهند. خودش می گوید: «انسان درگیر توفان، انسانی که در خرمن آتش افتاده است، انسانی که از این کوچه به آن کوچه آسیمه سر و آشفته در حال فرار و در به دری و آوارگی است، چه می تواند بکند؟ آیا می تواند دست به قلم ببرد؟ می تواند بایستد؟ می تواند به اطرافش نگاه کند؟ آیا می تواند فکر کند؟ فکر نمی‌کنم از عهده چنین کارهایی بربیاید. بخش عمده زندگی من عبور از همین توفان و آتش و آوارگی بوده است و فرصت ایستادن و نگریستن طبعاً برای من وجود نداشته است». (فیلم دیدار آشنا، ۱۳۸۴) وی پیرامون سال های آوارگی می گوید: «در دوران "بازی‌های سیاسی"، فرار، هزار چهرگی، آوارگی و کارهای مختلفی را از سر گذرانده ام. . حقیقتش این است که زمانی عینک سیاست و ایدئولوژی به چشم داشتیم و زندگی و زمانه را از پس آن عینک و آن چارچوب بسته می دیدیم. واقعیت این است که در همان آوارگی های سیاسی و کارهای مختلفی که من داشتم و از سر می گذراندم، زمانی ضمن کار گذارم به جایی افتاد که لوله کشی می کردم، شده بودم "اوستای" لوله کش. حدود سال های ۴۳-۱۳۴۲ در شرکتی کار می کردم که کارهای شهربانی را انجام می داد. یک روز در جایی تک و تنها مشغول به کار سخت لوله کشی بودم که با خودم گفتم این جا کجاست؟ دیدم پلکانی هست رو به پایین. رفتم دیدم اِ. ! این جا همان زندان موقت شهربانی است که من زمانی در آن زندانی بودم! داشتند طبقه بالایش را هم زندان می ساختند که بعدها شد کمیته ضد خراب کاری و حالا هم موزه شده است. دیدم من که یک وقت زندانی بودم، حالا زندان ساز شده ام. خیلی برایم تلخ بود. آن زمان دیپلم دانشسرای مقدماتی پسران را داشتم و معلم بودم. معلمی آواره که معلمی را ترک کرده بود». (حکیم رابط – گفتگو با عرفان پهلوانی، مجله نمایش - ، ۱۳۹۱ ، ۱۷) سال ۱۳۴۳ بود که خسرو حکیم رابط با دیدن آگهی تاسیس دانشکده هنرهای دراماتیک وارد دانشگاه و با بزرگانی همچون رکن الدین خسروی، جمشید مشایخی و علی حاتمی همکلاس می شود. او پیرامون دوران دانشگاه می گوید: «در دانشکده در سطحی بودم که بعدها فهمیدم باید به من بورس تحصیلی خارج از کشور می دادند. اما چون در جریان نبودم، این حق را به کس دیگری دادند که حالا اسمش را نمی‌برم و اینکه از این بورس استفاده کرده است یا نه، نمی‌دانم. اما این را می دانم که بعدها در لندن قالی فروشی داشته است. به هر حال وارد کار شدیم و کار کردیم و درس دادیم. به این ترتیب گرچه رفتن من به دانشکده هنرهای دراماتیک به نوعی انتخاب تصادفی بود، اما با خلق و خویم سازگاری داشت و برایم خیلی بهتر از دانشکده شیمی یا زبان یا دانشکده های دیگر بود. ولی به هر حال تصادف هم در این ماجرا بدون نقش نبود. آخر، خار دم باد بودیم دیگر، هر جا که باد ما را می برد برده بود. خوش بختانه این بار و این باد مرا به این سو آورد، اگرچه هر جای دیگری هم بود می رفتم، ولی از اینکه به جایی آمدم که تنفس گاهی هست و می توانم کار کنم، کار خودم را، خوشحالم. از معلمی پشیمان نیستم». (حکیم رابط – گفتگو با عرفان پهلوانی، مجله نمایش - ، ۱۳۹۱ ، ۱۸) خسرو حکیم رابط، استاد چند نسل از دانشجویان و هنرجویان نمایش و نمایشنامه نویسی این سرزمین بوده و هست. هنوز هم بسیاری از نویسندگان بنام سرزمینمان نوشته های خود را نزد حکیم رابط می برند و از نظرها و ایده های وی بهره ها می گیرند. وی پیرامون معلمی می گوید: «درس دادن هنر نیست، اما ریاضت هنرمندانه ای است». (فیلم دیدار آشنا، ۱۳۸۴) حکیم رابط بیش از ۶۰ سال پیش معلمی را از دبستان «امیر عضد» شیراز آغاز می کند و بیش از ۴۰ سال است که در دانشگاه های گوناگون همچون دانشگاه تبریز، دانشکده هنرهای دراماتیک، دانشکده سینما تئاتر، دانشگاه هنر، دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اراک و . تدریس کرده است. خسرو حکیم رابط در دهه های ۶۰ و ۷۰ شمسی چندی از آثار خود را جداگانه به چاپ رساند. از آن جمله می توان به فیلمنامه های «ارض موعود»، «فصل خون»، «دست هزار بلوچ»، «تشنگی، آب، چرخ»، «گذر از ظلمات» و نمایشنامه های «آن جا که ماهی ها سنگ می شوند» و «سهراب شنبه» اشاره کرد. ایشان فیلمنامه چند سریال تلویزیونی را نوشته اند و این فیلمنامه ها آماده ساخت و چاپ اند. «تشنگی، آب، چرخ» فیلمنامه ای بلند و بدون کلام است. سال ۸۵ بود که نشر قطره در دوره ای سه جلدی آثاری از وی را با نام «من با کدام ابر .» چاپ کرد.
بیشتر
ویرایش

کتاب‌های خسرو حکیم رابط
(3 عنوان)

آخرین دیدگاه‌ها

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک