یغمای نیشابوری
(1302 - 1366 هـ.خ)
شاعر
مشخصات:
نام واقعی:
حِیْدَر یَغْما
تاریخ تولد:
1302/10/20 خورشیدی
تاریخ درگذشت:
1366/12/02 خورشیدی (64 سالگی)
محل تولد:
روستای صومعه، نیشابور
جنسیت:
مرد
ژانر:
زندگینامه
حِیْدَر یَغْما (زادهٔ ۱۳۰۲ در روستای صومعه، نیشابور - درگذشتهٔ ۲ اسفند ۱۳۶۶ در نیشابور) شاعر معاصر ایرانی بود.یغما به سبب شغل اصلیاش به «شاعر خشتمال نیشابوری» مشهور است. شغل او خشتمالی، در یکی از کورهپزخانههای نیشابور بود. یغما فاقد سواد دانشگاهی بود اما شعر میسرود. بسیاری از اشعار او دیدگاه شخصی وی به جهان است. در مدت شاعریاش وی را گاهی متهمش میکردند که شعرهای مهجور قدما را میدزدد و پس و پیش میکند و به اسم خودش میسراید. گاهی هم شعرهایش را میدزدیدند و بدون پس و پیش کردن به اسم خودشان میخواندند!یغما با این که خواندن و نوشتن نمیدانست ولی از دوران کودکی دلبستگی فراوانی به شعر و شعر گویی داشت.او در چهل سالگی برای نخستین بار شعرهای خود را بر روی کاغذ آورد و اولین مجموعهٔ شعرهای خود را در سال ۱۳۴۶ با نام «اشک عاشورا» به چاپ رساند؛ پس از سه سال مجموعهای از رباعیاتش و در سال ۱۳۵۵ نخستین مجموعهٔ غزلهایش را به چاپ رساند. او همچنین کتاب دیگر خود را در سال ۱۳۶۵ به نام «سیری در غزلیات یغما» به چاپ رساند.این شعر سرا نزدیک ۴۵۰۰ بیت شعر دارد که گزیدهای از آنها در کتاب شاعر خشتمال نوشتهٔ جواد محقق نیشابوری برای اولین بار در سال ۱۳۷۳ به چاپ رسید. شعرهای این شعر سرا را میتوان در سه جستار گنجاند:سخن عشق ،سخن باخود،جهان بینی و باورها
وی شب دوم اسفند سال ۱۳۶۶ درگذشت. یغما در شادیاخ، میان راه آرامگاه خیام و عطار به خاک سپرده شد و آرامگاهی در آنجا برای او ساختند.
بیشتر
وی شب دوم اسفند سال ۱۳۶۶ درگذشت. یغما در شادیاخ، میان راه آرامگاه خیام و عطار به خاک سپرده شد و آرامگاهی در آنجا برای او ساختند.
آخرین دیدگاهها
شاید شما هم چندی پیش آن ویدیوی قدیمی پنج دقیقهای را دیدید که طی آن، مردی میانسال در نزدیکی مقبره فردوسی خشت میمالید و وسط کارگریاش رو به دوربین از فردوسی میگفت و شعر و آواز میخواند. ویدیو، دست به دست شد و خیلیها آن را دیدند. چرا؟ چون در همین پنج دقیقه، از فیگور مرسوم شاعری، اعتبارزدایی میشد؛ حیدر یغمای خشتمال نیشابوری که در این ویدیو یحتمل حدود شصت سال دارد، با لهجه خراسانی و سادگی روستاییاش، خشت میسازد و جابهجا میکند و در همین حال با ما از شعر و شاعری میگوید و وسط خواندن یکی از شعرهایش وقتی زیر آواز میزند میگوید: «آشفتگیه، باید ببخشین!». پریشانحالی و شیدایی او شاید با تصور عامیانه از احوالات شاعرانه منطبق باشد، اما پرسش اولی که روبهرویی با یغمای خشتمال ایجاد میکند، همان پرسشی است که سبب میشود ویدیوی حرفهایش بارها دیده شود و مورد استقبال قرار بگیرد: مگر شاعران، نازپروردههای خداوند با سرانگشتانی مماس با کلمات نیستند؟ پس چرا این مرد زحمتکش رنجور، انگشت به گِل میمالد و کارگری میکند؟ این شگفتی از آن رو حاصل میشود که تصویر شاعر در اذهان عموم، همچنان مبتنی بر کهنالگوهای تاریخ ادبیات است؛ شاعر، کسی است که بیرون از زمانه میایستد، با کسی نمیجوشد و در خلوت خاص خویش، سر به سودای کلمات میسپارد و از کار و کاسبی سر باز میزند. خب بدیهی است که مدتهاست چنین انگارهای از اعتبار ساقط شده است. مگر نه این است که شما ممکن بود در یکی از سالهای دهه بیست شمسی در همان مشهد خراسان از کوچهای بگذرید و مهدی اخوان ثالث را در آهنگری ببینید که پتک میکوبد روی آهن؟ مگر او شاعر نبود؟ آن همه شاعرانی که پیشهور بودند چه؟ منتها تفاوت یغما با آنها شاید در این است که او حتی وقتی سواد میآموزد و کتاب چاپ میکند، همچنان همان مردی است که انگشتهایش در گِلاند هر چند خودش اهل دل باشد: «من یکی کارگر بیل به دستم، بر من/ نام شاعر مگذارید و حرامم نکنید!» بدویت شعرهای او شاید ما را، بلاتشبیه، یاد بکارت شعرهای اولیه شاعری چون بهرام اردبیلی بیندازد که تا چهارده سالگی حتی فارسی بلد نبود و بعد هم از راه کتابخانه برادرش سواد آموخت. یغما در بخشی از حرفهای شیرینش در این ویدیو، رو به دوربین میگوید: «فردوسی بسیار مرد بزرگی بوده. آقا وقتشو دِرین چند کلمه درباره فردوسی من دلم میخواسته با وجودی که سرِ کار هستم یک مطالبی به ذهنم رسیده راجع به فردوسی... چون من خودم اهل مطالعهام، شاعرم، پی بردم مطالبی که در کتابها دربارهش نوشته شده از نظر من درست نیست. شاعری مثل فردوسی گمان میکنم به مادیات توجه نداشته. میگن فردوسی با سلطان محمود تعهد کرده هر بیتی میسازه یه سکه طلا بگیره. از نظر من این حرف درست نیست. فردوسی در عالم دیگری بوده. توجه به مال و پول و چند بگیره... کسی که میخواهد زبان پارسی را زنده کند، پول برای اون معنا نداره». شاید علاوه بر دقت در خود شعرهای یغما، با نظر به همین حرفهاست که پیمان طالبی، به عنوان گردآورنده کتابی از گزیده شعرهای یغما، در مقدمه کتاب، انتقادی هم به شاعران جشنوارهپسند سکهدوست امروز کرده و نوشته که شعر یغما، شعر انقلاب است حتی اگر برگزیده هیچ جشنوارهای با موضوع انقلاب هم نشده باشد!
یغما در بخش دیگری از حرفهایش درباره فردوسی، در حالی که دستهایش را توی گل فرو میبرد، میگوید: «فردوسی اگر بنا بود نبوغش را در ساختمان به کار ببره، ـ ببخشید انشاءالله ـ باید یک ساختمان صدهزار طبقهای میساخت!» همینطور که اینجا از دریچه کار یدیاش به شعر نگاه میکند، در نوشتن شعر نیز بارها به ملازمات پیشهاش نظر میکند: «بستر ز خاک و سرم خشت متکاست»
کتابی که ذکرش رفت، «خشتبهخشت» نام دارد؛ گزیده غزل جیدر یغمای خشتمال نیشابوری. کتاب به کوشش و انتخاب پیمان طالبی سال گذشته منتشر شد و اخیرا به چاپ دوم رسیده است. طالبی را به سه کتاب شعرش که تازهترینشان «اوایل» است و آن هم اخیرا تجدید چاپ شده میشناسیم. او در «خشتبهخشت»، هشتاد غزل از یغما را برگزیده و مقدمهای مفید هم دربارهشان نوشته. «خشتبهخشت» را انتشارات «نزدیکتر» منتشر کرده است. برای شناخت یغما و خواندن شعرهایش، این، تنها کتابی است که میتوانید دست بگیرید و البته مطمئن باشید که پشیمان نمیشوید؛ شعرهای شاعر شیدا و بیخویشی که نقطه عزیمتش را از بدویت شاعرش میگیرد.
بله، آشفتگی است آقای خشتمال! منتها این شما هستید که باید ببخشید.