لیون فویشت وانگر
(1884 - 1958 م)
نویسنده
مشخصات:
نام واقعی:
لیون (ژاکوب آریه) فویشتوانگر
نام به انگلیسی:
Lion Feuchtwanger
تاریخ تولد:
1884/07/07 میلادی
تاریخ درگذشت:
1958/12/21 میلادی (74 سالگی)
محل تولد:
مونیخ آلمان
جنسیت:
مرد
ژانر:
رمان، نمایشنامه، قطعات کوتاه تئاتر
زندگینامه
زیگموند (اهرون معیر) فویشت وانگر، پدر لیون فویشت وانگر، کارخانه دار تحصیل کرده ای بود که با شناختی عالی از ادبیات و تاریخ یهود، با دیگر ادبیات معاصر آن زمان نیز آشنایی داشت و آثار قدیمی به زبان عبری را جمع آوری می نمود. مادرش، ژوهنا (حنا) با وسواس خاص خود به امور منزل می پرداخت. این خانواده از نظر مذهبی بسیار مقید و متدین بودند و سعی در رعایت قوانین کلی، نمازهای روزانه و انجام سایر واجبات را داشتند تا به این حد که "لیون" هر روز از ساعت ۵ صبح تحت نظر معلم عبری به یادگیری کتاب مقدس و تلمود می پرداخت.
با وجود ۷ خواهر و برادر دیگر در منزل، محیط خانواده بسیار سرد و بی روح بود اما در مقابل توجه زیادی به مطالعه و فراگیری می شد و همین امر باعث شد بعدها "لیون" و دو برادر دیگرش برخلاف پدر خود فقط به نویسندگی عشق بورزند.
از ۶ سالگی تحصیلات دبستانی و به دنبال آن دبیرستانی "لیون" آغاز می شود. دوره ی دبیرستان را او به عنوان شاگردی کوشا و باهوش و علاقمند به دروس علوم انسانی بخصوص رشته های زبان در دبیرستانی در مونیخ پشت سر می گذارد. در همین مقطع تحصیلی با علاقه ی فراوانی اشعار زیادی به زبان آلمانی و لاتین می سراید و متون مختلفی را از زبانهای فرانسه، ایتالیایی و لاتین به راحتی ترجمه می کند.
"لیون" اولین اثر ادبی خود را در سن ۱۳ سالگی به مناسبت هشتادمین سالروز تولد حاکم مونیخ به رشته تحریر درمی آورد. موفقیت های او در مدرسه به نحوی از رنج روحی و جسمی وی ناشی از مسائل روزانه می کاهد. با پایان تحصیلات دوره ی دبیرستانی "لیون" به تدریج از خانواده فاصله می گیرد و این دوری با آغاز تحصیل وی در دانشگاههای مونیخ و برلین در سال ۱۹۰۳ میلادی در رشته های فلسفه، مردم شناسی و زبان آلمانی رنگ بیشتری به خود می گیرد.
در اوائل تحصیل، اولین نثر ادبی خود را تحت عنوان "افراد تنها و دو تصویر" منتشر می کند. پس از پایان تحصیلات دانشگاهی منزل پدری را ترک کرده و زندگی مستقلی را شروع می کند. با تدریس خصوصی، خبرنگاری و گاه چاپ مقالات انتقادی در مورد نمایشنامه ها زندگی خود را تامین می کند. مدت کوتاهی پس از آن یعنی در سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۵ میلادی شش نمایشنامه با توجه به تاریخ قوم یهود تنظیم می کند. این نویسنده ۲۰ ساله در همان سال دو نمایشنامه تک پرده ای نیز منتشر می کند.
دو سال بعد از اخذ دکترای فلسفه در سال ۱۹۱۰ در حالیکه مجددا رمان دیگری از وی به چاپ می رسد با خانم مارتا لوفلرMarta (Loffler) ازدواج می کند. در سوئیس صاحب فرزند دختری می شوند که متاسفانه چند روز بعد از تولد از دنیا می رود و این حادثه تلخ در رمانهای بعدی وی کاملا خود را نشان می دهد.
در اولین روزهای جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به ترجمه ی "ایرانیان" اثر آخیلوس، نویسنده یونانی می پردازد، اثری که بسیار عادلانه درباره ی دشمن قضاوت می کند و در خاتمه زیاده روی قدرت طلبان و تنبیه آنان را در ابیاتی بسیار وزین بیان می کند.
در ۷ نوامبر ۱۹۱۸ پس از سقوط سلطنت در مونیخ و تجربه ی روزهای انقلاب، رمان "توماس وندت" را به رشته تحریر در می آورد. این اثر بازگو کننده این اعتقاد است که اقدام کننده هرگز وجدان ندارد و وجدان تنها از آن مشاهده گر است. از این پس او مایل است ادبیات یک سلاح انسان گرا باشد، شمشیری برنده که به قلب زورگویان فرو رود.
هاینریش مان (Heinrich Mann) دوست او و بعدها هم رزم او در مبارزه با هیتلر برای او نمونه ای بود. برتولت برشت Bertold (Brecht) در یکی از نمایشنامه های خود به فویشت وانگر اشاره می کند و همین اثر، آغاز دوستی و همکاری در نویسندگی می شود. چرا که در سال ۱۹۲۴ با همکاری "برشت" یکی از اثرات "مارلو" (Marlow) را مورد نقد و بررسی قرار می دهد.
"لیون" در سال ۱۹۲۵ به دعوت "برشت" و "هاینریش" مان به برلن مهاجرت می کند. تا آن زمان حدود ۱۰ اثر کوتاه و بلند از وی منتشر می شود. در همان سال نیز اثر مشترکی تحت عنوان "کلکته در ۴ مه" با همکاری "برشت" منتشر می کند. از جمله رمان های فویشت وانگر در این دوران "توفیق" و "سه سال تاریخ یک ایالت" است که در سالهای ۱۹۲۷ تا ۱۹۳۰ با مفهوم ضد هیتلری نوشته می شوند.
در سال ۱۹۲۹ اثری تحت عنوان "قلب من یهودی گونه می تپد" منتشر شد.
فویشت وانگر در نوامبر ۱۹۳۲ برلن را به منظور سخنرانی برای چند ماه به طرف انگلستان و سپس امریکا ترک می کند. در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ منزل او توسط طرفداران هیتلری به آتش کشیده، اموالش ضبط و درجه دکترا از وی سلب می شود. پس از آن به شهر کوچکی در فرانسه پناه می برد. هفت سال اقامت او در این شهر بسیار پربار بود چرا که در این فاصله کوتاه فویشت وانگر چهار رمان و برای اولین بار چند مقاله سیاسی منتشر می کند. اولین رمان ضد هیتلری او تحت عنوان "برادران اوپرمان" در سال ۱۹۳۳ و به دنبال آن رمان در تبعید در اوائل جنگ جهانی دوم منتشر می شود.
در "تبعید" رمانی است که با دیدی وسیع به زندگی روزمره دوران تبعید می نگرد و با خودباوری سیاسی – هنری وضع هنرمندان تحریم شده، به ویژه خود نویسنده را بیان می کند. در "تبعید" زندگی یک آهنگساز یهودی را به رشته تحریر در می آورد که در پاریس زندگی می کند و در پی جنگ جهانی دوم زندگی او دچار مخاطره شده است که همسر وی را مجبور به خودکشی می کند و پسر آنها نیز به شوروی پناهنده می شود. نگارش چنین رمانهائی فویشت وانگر را در سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ روانه زندان می کند. پس از ۴ ماه ناامنی و بیماری سخت با کمک همسرش و قائم مقام کنسول امریکا و با پشتیبانی عالیترین مقام امریکا، موفق به فرار می شود و با نام مستعار از راه اسپانیا و پرتغال به امریکا می رود. در ۵ اکتبر ۱۹۴۰ در سن ۵۶ سالگی وارد نیویورک می شود و از فردای آن روز مشغول نوشتن خاطراتش از اردوگاههای فرانسه می شود. این کتاب در سال ۱۹۴۲ تحت عنوان "شیطان در فرانسه" در مکزیک منتشر می شود. از پرفروش ترین رمانهای لیون در سال ۱۹۵۱ می توان به "گویا" (Goya) اشاره کرد که به ۲۴ زبان ترجمه شد به دنبال آن او در سال ۱۹۵۳ برنده جایزه ادبی آلمان شرقی (سابق) شد. در سال ۱۹۵۵ "زن یهودی شهر تولدو" منتشر شد که برداشتی از کتاب استر است. این کتاب صحنه هائی از کشور اسپانیا را در قرن ۱۲ به تصویر می کشد، زنانی که اوج جنگهای صلیبی، ضد اقلیتی و مذهبی علیه اجتماعات یهودی در جهان بود. نویسنده با بهره گیری از داستانها و روایات تاریخی مربوط به قرون وسطی حکایت زن زیبای یهودی شهر تولدو را بیان می کند که پادشاه وقت عاشق او می شود.
صرفنظر از نوع نگارش آن که داستان را ظاهرا یک ماجرای عاشقانه می نمایاند، موضوع اصلی این داستان مربوط به پدر دختری است به نام "یهودا بن عزرا" که مشاور مالی پادشاه است و علی رغم میل باطنی خود و فقط به دلیل تامین آزادی تو صلح برای دیگر همکیشان خود دخترش را به عقد پادشاه درمی آورد.
پدر با استفاده از مقام خود در دربار سیاست صلح آمیزی را فراهم می کند که بر اساس آن بودجه کشور از دریافت مالیات از مردم و نه چپاول اموال و غرامت جنگی تامین می شد چرا که جنگهای صلیبی که در اروپا رخ داده بود نشان دهند آن بود که فقط صلح است که افراد یهودی را از هر تعقیب و آزادی حفظ می کند. یهودا بر خلاف قوانین مذهبی و سنتی خود با دادن اجازه ی ازدواج دخترش با یک کافر هر گونه نتیجه سیاسی حاصله از جواب رد به پادشاه را از بین می برد تو ب این عمل خود باعث پابرجائی صلح می شود. چرا که به دنبال این وصلت، پادشاه وظائف حکومتی خود را فراموش کرده و در جنگهای صلیبی که کلیسای کاتولیک آن زمان به راه انداخته بود شرکت نمی کند. اما بعده این موضوع موجب مخالفت دیگر فئودال ها با پادشاه و یهودا و دخترش شده و همین امر باعث جنگ میان آنها می شود. در غیاب پادشاه، همسر اصلی وی یهودا و دخترش را در یک توطئه از بین می برد.
اما زمانیکه پادشاه شکست خورده از جنگ باز می گردد باز هم در برابر تمامی مخالفت ها با یهودیان، چشم خود را بسته و یهودی دیگری را بنام "افرائیم" در حکومت خود به کار می گیرد و بدین ترتیب ارزش یهودیان در حفظ صلح و آرامش به اثبات می رساند.
آخرین رمان فویشت وانگر در سال ۱۹۵۷ تحت عنوان "یفتاح و دخترش" منتشر می شود که ب این رمان هم او برنده جایزه ادبی مونیخ می شود.
بیشتر
آخرین دیدگاهها