تاریخ و شناخت ادیان - جلد ۲
نویسنده:
علی شریعتی
امتیاز دهید
این مجموعه شامل برسی تاریخ و پایه های فلسفی ادیان اولیه، ادیان چینی، هندی،زرتشت و غیره می باشد. ( دروس هشتم تا چهاردهم)
از متن کتاب:
شناخت بینش و روح هند، نه تنها شناخت یکی از کانون های عمیق و سرشار و جوشان معنویت در تاریخ بشر است، بلکه شناخت یکی از ابعاد اساسی و عمیق نوع انسانی است.
طرز تفکر هندی که به معنای اعم می توان معنویت گرایی و روح گرایی نامیدش، مخصوصا در قرون جدید ارزش و اهمیت بیشتری پیدا می کند، که بشریت هرگز به اندازه امروز از رنسانس تاکنون از روح دور نشده است. و با آن کشش مرموزی که در عمق فطرت آدمیست، بیگانه نمانده است. شدت بیگانگی و دوری انسان امروز و زندگی اش از روح و آن بعد ماورایی فطرت آدمی به اندازه ای است که عکس العملش را هندگرایی در نسل جوان غرب حتی اندیشمندان و نوابغ دنیای امروز می بینیم و این عکس العمل خود به خود برخلاف آن جهت اساسی است که زندگی و تمدن غرب امروز به سویش حرکت می کند...
بیشتر
از متن کتاب:
شناخت بینش و روح هند، نه تنها شناخت یکی از کانون های عمیق و سرشار و جوشان معنویت در تاریخ بشر است، بلکه شناخت یکی از ابعاد اساسی و عمیق نوع انسانی است.
طرز تفکر هندی که به معنای اعم می توان معنویت گرایی و روح گرایی نامیدش، مخصوصا در قرون جدید ارزش و اهمیت بیشتری پیدا می کند، که بشریت هرگز به اندازه امروز از رنسانس تاکنون از روح دور نشده است. و با آن کشش مرموزی که در عمق فطرت آدمیست، بیگانه نمانده است. شدت بیگانگی و دوری انسان امروز و زندگی اش از روح و آن بعد ماورایی فطرت آدمی به اندازه ای است که عکس العملش را هندگرایی در نسل جوان غرب حتی اندیشمندان و نوابغ دنیای امروز می بینیم و این عکس العمل خود به خود برخلاف آن جهت اساسی است که زندگی و تمدن غرب امروز به سویش حرکت می کند...
آپلود شده توسط:
Reza
1398/07/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی تاریخ و شناخت ادیان - جلد ۲
"در بین النهرین در میان خانواده های بلند پایه عرب پالمیر هم چنین بود ( مثلا بر روی سکه های مالیخوس [ مالک ] دوم که ملکه گملیت [ جمیله ] را [ خواهر ] خود خوانده است). و کتیبه های یونانی از سده نخستین میلادی از شهر دورا اروپوس در سوریه ثابت می کند که آنجا هم ازدواج میان خواهر و برادر رواج داشت ( اسپونر، خویشاوندی و زناشویی ایرانی، ص۵۴ با مآخذ)"
بنده خوش دارم سخن استرابو درباره عربستانیها که در نخستین سالهای ترسایی یا مسیحی (از 63 پیش از زایش تا 23 پس از آن) می زیست، به آن گفته بالا بیافزایم (استرابو خودش ریشه های سامی تبار داشت و بی سوگیری می نوشت):
"دارایی میان تمام افراد خانواده مشترک هست. یک زن همسر همه است هر کس که زودتر وارد خانه شود با او هم بستر می شود اما نخست چوب دست خود را در برابر در میگذارد زیرا مردان رسم دارند که چوب دست داشته باشند اما زن باید شب را با کهن سال ترین برادر به سر برد و بنابراین تمام کودکان که برادرند با مادران خود نیز همبستر میشوند. مجازات زناکار مرگ است اما فقط شخصی که از خانواده دیگری است زناکار دانسته میشود. یکی از دختران شاه که زیبا بود ۱۵ برادر داشت که همه شیفته و واله آن دختر بودند دختر که جانش از مراجعت به لب مکرر برادران به لب رسیده بود این چنین چارهجویی کرد چوبدستهایی همانند چوبدستهای آنان فراهم کرد چون یکی از آنان از نزد او میرفت چوبدستی همانند چوبدستی او در برابر در مینهاد اما یک بار که تمام برادران در بازار همراه یکدیگر بودند یکی از آنان به خانه رفت و چون چوبدستی در برابر خانه دید نتیجه گرفت که کسی نزد خواهرش است چون میدانست تمام برادرانش در بازارند یقین کرد که مهمان خواهرش زناکار است. اما چون نزد پدرش دوید او را به خانه آورد و معلوم شد تهمت نابجا به خواهر خود زده است. "جغرافیای استرابو، برگردان، همایون صنعتی زاده، رویه 392"
"در مذهب زرتشت، به صراحت در اوستا، می خوانیم که ازدواج با خواهر نه تنها جایز است، بلکه باعث بخشایش گناهان می شود و از مستحبات مؤکد است. و ازدواج با محارم از ستایش هایی است که از شخصیت های تاریخ مذهب شان می گویند. اما بعد که وجدان اخلاقی عوض می شود و ازدواج با محارم، عملی نفرت انگیز تلقی می شود، علمای مذهب به فکر چاره جویی می افتند و به توجیه و انکار می پردازند" (رویه 100)
هر کسی که بر این رای هست، در پاسخش او را به خوانش گفتار "افسانه ازدواج با محارم در ایران باستان" نوشته علیرضا شاهپور شهبازی فرا میخوانم: متن لینک (نمی دانم چرا در کتابناک به تازگی نوشته های این پاکار یا نوکر بیگانگان را دارند می گذارند!) تازی پرستان و خود تازیان این دروغها را به ایرانیان می چسبانند تا یورش عمر گجسته را به ایران روا بدانند.
در آن گفتار ارزنده، شاهپور شهبازی می گوید در میان ایرانیان چنین چیزهایی رَواگ داده نشده بود. پس از یورش تازیان برخی از زرتشتیان برای آنکه دخترانشان با بیگانگان پیوند نکنند و دینشان برنگردد اینگونه از اوستا برداشت کردند، پس چیزی که این تازی پرست دارد می گوید وارون است!
در اوستا چنین چیزی نیامده است و تنها نام خویدوده آمده است که برگردانش "خویش پیوندی" یا "خودی پیوندی" می شود. (بدون هیچ گونه دیماس یا توضیح دیگر! تنها نامی ازش برده می شود) پس شریعتی دارد همانند همان جانور دروغ می گوید و "صراحتی" در کار نیست. (تازه گونه اش هم می گوید: "با خواهر"!) امروزه فرزندان خواهر یا برادر پدر و مادرانمان را خویش خود میدانیم، و کسانی با این خویشان پیوند می کنند و از آن ستایش می کنند (نمونه اش: عقد دخترعمو و پسرعمو تو آسمونا بستن). (شگفت آن است که مسیحیان کازینهایشان را از محارم خود می شمارند و از دیدگاهشان مسلمانان دارند پیوند با محارم می کنند)