جنگ پهلوان و غول: 16 افسانۀ آفریقایی
نویسنده:
کاتلین آرنوت
مترجم:
رضوان دزفولی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
در زمانهای دور، مردی بود که خودش را قویترین مرد دنیا میدانست. او واقعاًً قوی بود، چون وقتی برای آوردن چوب به جنگل میرفت، ده برابر مردهای دیگر چوب به خانه میآورد. حتی اگر درخت خشک شده و مُردهای را در جنگل میدید، آن را روی شانهاش میگذاشت و به خانه میبرد؛ اما زور زیاد او باعث غرورش شده بود. مرد وقتی به خانه میرسید، سینهاش را جلو میداد و چوبها را روی زمین میریخت. بعد همسرش را صدا میزد و میگفت: «بیا ببین پهلوان بزرگت چی آورده است!» زن هم از کلبهی گلیشان بیرون میدوید و به همسرش لبخند میزد. بعد میگفت: «پهلوان بزرگ؟!... اگر تو پهلوان واقعی را ببینی پا به فرار میگذاری. ممکن است که تو قوی باشی، اما پهلوان بزرگ نیستی!» ...
بیشتر
در زمانهای دور، مردی بود که خودش را قویترین مرد دنیا میدانست. او واقعاًً قوی بود، چون وقتی برای آوردن چوب به جنگل میرفت، ده برابر مردهای دیگر چوب به خانه میآورد. حتی اگر درخت خشک شده و مُردهای را در جنگل میدید، آن را روی شانهاش میگذاشت و به خانه میبرد؛ اما زور زیاد او باعث غرورش شده بود. مرد وقتی به خانه میرسید، سینهاش را جلو میداد و چوبها را روی زمین میریخت. بعد همسرش را صدا میزد و میگفت: «بیا ببین پهلوان بزرگت چی آورده است!» زن هم از کلبهی گلیشان بیرون میدوید و به همسرش لبخند میزد. بعد میگفت: «پهلوان بزرگ؟!... اگر تو پهلوان واقعی را ببینی پا به فرار میگذاری. ممکن است که تو قوی باشی، اما پهلوان بزرگ نیستی!» ...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جنگ پهلوان و غول: 16 افسانۀ آفریقایی