کلت
نویسنده:
نانسی اسپرینگر
مترجم:
شهلا انتظاریان
امتیاز دهید
کتاب کلت داستان پسر نوجوانی است که به بیماری اسپینابیفیدا مبتلاست. این بیماری از بیماریهای ستون فقرات است و موجب اختلال در راه رفتن میشود. کلت با مادرش ادری زندگی میکند. درمانگر او خانم بری برای تقویت عضلات او به او پیشنهاد میکند اسبسواری کند. او ابتدا نه با اسب تمرینی خود بنام لیورورست نه با خانم بری و نه با خانم ری نولدز مربی سوارکاری نمیتواند ارتباط برقرارکند.
او از اینکه ناتوان است و نمیتواند راه برود و همه به او به چشم یک معلول نگاه میکنند خیلی ناراحت است و با همه بد خلقی میکند، بنابراین زمانی که نابرادریاش او را لوس و ننر خطاب میکند خوشحال میشود. مادر با شخصی بنام براد که او هم دو فرزند بنام رزی و لوری دارد ازدواج میکند. ابتدا زندگی این پنج نفر با هم در یک خانه مشکلاتی را دربردارد ولی به تدریج با حمایتهای مادر که سخت کار میکند تا بتواند مخارج سنگین کلاسهای مختلف او را بپردازد و براد (ناپدری) که با رفتار آرام و مهربان خود به کلت توجه نشان میدهد و رزی که با وجود آزار و اذیتهایی که کلت انجام میدهد و بلاهایی که بر سرش میآورد باز هم او گذشت میکند و رابطه آنها به دوستی عمیق و محکمی تبدیل میشود و همچنین درددل کردن با لوری، ناخواهریاش سبب آرامش او میشود. خانم بری و ری نولدز هم در تغییر روحیه کلت بی تأثیر نیستند و به کمک آنان میتواند به خواستههایش برسد و بر خشم خود غلبه کند، تا آنجا که خانواده برای هدیه کریسمس برای او اسبی مخصوص میگیرند که یورتمه نمیرود. او حتی به کمک بوتینا اسب جدیدش رزی را که بدلیل بیدقتی و لغزندگی جاده از کنار کوره راه به پائین پرت میشود را نجات دهد و به اصطبل برساند. او لقب قهرمان میگیرد و پدر و مادر هم ترجیح میدهند به خانهای بزرگتر نقلمکان نکنند ولی به جای آن برای همه اهل خانه اسب تهیه کنند.
داستان کتاب کلت برای گروههای مختلف نوجوان میتواند موثر باشد. نوجوانانی که دارای معلولیت جسمانی و نقص عضو هستند با همانندسازی خود با کلت اعتماد به نفس پیدا میکنند و باور میکنند که معلولیت پایان راه نیست یا نوجوانانی که فرزند تکوالد و فرزند طلاق هستند همیشه با دشمن روبه رو نخواهند بود و اینکه با بد خلقی کاری از پیش نمیرود.
بیشتر
او از اینکه ناتوان است و نمیتواند راه برود و همه به او به چشم یک معلول نگاه میکنند خیلی ناراحت است و با همه بد خلقی میکند، بنابراین زمانی که نابرادریاش او را لوس و ننر خطاب میکند خوشحال میشود. مادر با شخصی بنام براد که او هم دو فرزند بنام رزی و لوری دارد ازدواج میکند. ابتدا زندگی این پنج نفر با هم در یک خانه مشکلاتی را دربردارد ولی به تدریج با حمایتهای مادر که سخت کار میکند تا بتواند مخارج سنگین کلاسهای مختلف او را بپردازد و براد (ناپدری) که با رفتار آرام و مهربان خود به کلت توجه نشان میدهد و رزی که با وجود آزار و اذیتهایی که کلت انجام میدهد و بلاهایی که بر سرش میآورد باز هم او گذشت میکند و رابطه آنها به دوستی عمیق و محکمی تبدیل میشود و همچنین درددل کردن با لوری، ناخواهریاش سبب آرامش او میشود. خانم بری و ری نولدز هم در تغییر روحیه کلت بی تأثیر نیستند و به کمک آنان میتواند به خواستههایش برسد و بر خشم خود غلبه کند، تا آنجا که خانواده برای هدیه کریسمس برای او اسبی مخصوص میگیرند که یورتمه نمیرود. او حتی به کمک بوتینا اسب جدیدش رزی را که بدلیل بیدقتی و لغزندگی جاده از کنار کوره راه به پائین پرت میشود را نجات دهد و به اصطبل برساند. او لقب قهرمان میگیرد و پدر و مادر هم ترجیح میدهند به خانهای بزرگتر نقلمکان نکنند ولی به جای آن برای همه اهل خانه اسب تهیه کنند.
داستان کتاب کلت برای گروههای مختلف نوجوان میتواند موثر باشد. نوجوانانی که دارای معلولیت جسمانی و نقص عضو هستند با همانندسازی خود با کلت اعتماد به نفس پیدا میکنند و باور میکنند که معلولیت پایان راه نیست یا نوجوانانی که فرزند تکوالد و فرزند طلاق هستند همیشه با دشمن روبه رو نخواهند بود و اینکه با بد خلقی کاری از پیش نمیرود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کلت