در آغوش امواج
نویسنده:
علی میرزا بیگی
امتیاز دهید
تصویرگر: حسین آسیوند
از متن کتاب:
فرعون غرق در تفکر و اندیشه بود. او به روی تخت خود تکیه زده بود و به موسی می اندیشید. به همان کسی که خود را فرستاده خدا می خواند و با شهامت تمام از او میخواست تا دست ستم و آزار مردم بردارد و تسلیم فرمان خداوند یکتا شود. چهره فرعون از شدت خشم دگرگون شده بود. ناگهان از تخت برخاست و فریاد کشید:
"عصیانگر"
بعد با خود گفت: "تو جادوگران دربار مرا هم شکست دادی! تو با عصایت اژدهایی ساختی که مارهای همه جادوگران را بلعید... چه وحشتناک! ولی من چاره کار تو را میدانم: "به فرمان فرعون موسی به هلاکت خواهد رسید."
فرعون تصمیم گرفت موسی را از پای درآورد. او هر روز بیشتر از روز پیش بر قوم بنی اسرائیل ستم می کرد...
بیشتر
از متن کتاب:
فرعون غرق در تفکر و اندیشه بود. او به روی تخت خود تکیه زده بود و به موسی می اندیشید. به همان کسی که خود را فرستاده خدا می خواند و با شهامت تمام از او میخواست تا دست ستم و آزار مردم بردارد و تسلیم فرمان خداوند یکتا شود. چهره فرعون از شدت خشم دگرگون شده بود. ناگهان از تخت برخاست و فریاد کشید:
"عصیانگر"
بعد با خود گفت: "تو جادوگران دربار مرا هم شکست دادی! تو با عصایت اژدهایی ساختی که مارهای همه جادوگران را بلعید... چه وحشتناک! ولی من چاره کار تو را میدانم: "به فرمان فرعون موسی به هلاکت خواهد رسید."
فرعون تصمیم گرفت موسی را از پای درآورد. او هر روز بیشتر از روز پیش بر قوم بنی اسرائیل ستم می کرد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی در آغوش امواج