آش سنگ
نویسنده:
روبرت ژیرو
مترجم:
مصطفی سلیمی
امتیاز دهید
تصویرگر: پاسکال ویرت
از متن کتاب:
روزی روزگاری در یک دهکده کوچک، خانواده فقیری زندگی می کردند. پدر این خانواده کشاورز بود. او خیلی کار می کرد اما اعضای خانواده اش زیاد بودند و پولی که او بدست می آورد آنقدر نبود که آنها بتوانند به اندازه کافی غذا بخورند.
یک روز پسر بزرگتر مرد کشاورز، اسباب و اثاثیه و لباس هایش را در یک بقچه پیچید و تصمیم گرفت برای پیدا کردن کار به شهر برود. پسر جوان به پدر و مادرش گفت:
" نگران نباشید، من سخت کار می کنم و یک روز با پولهایی که جمع کرده ام بر می گردم. آن وقت با شما و خواهر و برادرهایم راحت زندگی می کنیم."
پسر جوان از آنها خداحافظی کرد و راه افتاد...
بیشتر
از متن کتاب:
روزی روزگاری در یک دهکده کوچک، خانواده فقیری زندگی می کردند. پدر این خانواده کشاورز بود. او خیلی کار می کرد اما اعضای خانواده اش زیاد بودند و پولی که او بدست می آورد آنقدر نبود که آنها بتوانند به اندازه کافی غذا بخورند.
یک روز پسر بزرگتر مرد کشاورز، اسباب و اثاثیه و لباس هایش را در یک بقچه پیچید و تصمیم گرفت برای پیدا کردن کار به شهر برود. پسر جوان به پدر و مادرش گفت:
" نگران نباشید، من سخت کار می کنم و یک روز با پولهایی که جمع کرده ام بر می گردم. آن وقت با شما و خواهر و برادرهایم راحت زندگی می کنیم."
پسر جوان از آنها خداحافظی کرد و راه افتاد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آش سنگ