رسته‌ها
مرد خشت زن
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 14 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 14 رای
از متن کتاب:
روزی روزگاری در ولایت شام، خشت زن پیری زندگی می کرد. مردی عاشق کار و تلاش که در صنعت خود کارکشته بود. خشت هایی که او میزد اگرچه از گل بود، در محکمی دست کمی از سنگ نداشت. جای حرفی نیست که زندگی سختی می گذراند ولی وقتی حاصل دسترنجش را در پیکره بناهای سر به آسمان کشیده می دید، از خوشحالی می خواست پر بگیرد و پرواز بکند. معنای زندگی برای او در همین بود و بس.
روزی از روزها جوان تروتمیزی او را گرم کار دید. نزدش رفت، بادی به غبغب انداخت و به اصطلاح از راه دلسوزی گفت:
عمو این دیگر چه کاری است که برای خودت پیدا کرده ای؟ از خاک و گل و کاه چه خیری دیده ای؟ از خشت مالیدن خسته نمی شوی؟ ماله را دور بینداز و قالب را هم بسوزان! سنگ و کلوخ را ول کن! این کارها کار عمله هاست. برازنده تو نیست. تو بنده و برده نیستی که این همه جان می کنی! برای خودت فکر کار حسابی بکن!...
تگ:
نظامی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
15
آپلود شده توسط:
mazda_poyani
mazda_poyani
1398/02/17

کتاب‌های مرتبط

ذرت های خاکستری
ذرت های خاکستری
5 امتیاز
از 1 رای
کهنه سرباز
کهنه سرباز
3.8 امتیاز
از 21 رای
قصه های بهرنگ: مجموعه داستان
قصه های بهرنگ: مجموعه داستان
4.6 امتیاز
از 212 رای
Fifteen
Fifteen
0 امتیاز
از 0 رای
یک هلو هزار هلو
یک هلو هزار هلو
4.5 امتیاز
از 142 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مرد خشت زن

تعداد دیدگاه‌ها:
1
مرد خشت زن
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک