خاستگاههای اختلاف در فقه مذاهب
نویسنده:
مصطفی ابراهیم زلمی
مترجم:
حسین صابری
امتیاز دهید
کتاب حاضر دارای شش بخش زیر می باشد:
تقریظ، مقدمه مؤلف، کلیات، پیشوایان مذاهب، عوامل اصلی اختلاف مذاهب و کتابنامه.
در بخش «تقریظ» آمده است:
«در انواع مذاهب اسلامی و در بین مسلمانان سه نوع مذهب در رابطه با جوهر دین اسلام یعنی سه رکن دین شامل عقیده، عمل و اخلاق وجود دارد. این سه رکن متناسب با ارکان وجود انسان فکر و اندیشه، عمل و عاطفه است که تدریجاً راجع به هر کدام علمی در اسلام نشأت گرفته و بسط یافته است، علم کلام در رابطه با عقیده و فکر، علم فقه در رابطه با عمل و علم اخلاق در رابطه با غرائز و عواطف.»
در بخش «کلیات» می خوانیم:
«واژه فقه دارای معنای اصطلاحی یگانه و ثابتی نبوده، بلکه در گذر زمان تحول و تغییر داشته است، در عصر نخست همه آنچه را نصوص کتاب و سنت بر آن دلالت می کند، اعم از اعتقادی، اخلاقی و علمی دربرمی گرفت.»
«سپس بر معادشناسی و پی بردن به آفت های دقیق نفس و آنچه رسیدن به حقیقت آخرت و پستی دنیا را میسر می سازد اطلاق شد و بعدها مفهوم خاصی پیدا کرد، یعنی مفهوم علم به احکام شرعی عملی برگرفته از ادله تفصیلی آنها یا (علم به مطلق احکام ) بسته به این که علم در چه موردی به کار رود.»
در بخش دیگر با عنوان «مقایسه فقه و شریعت» چنین آمده است:
«از نظر مصوبه، نسبت میان فقه و شریعت به لحاظ مصداق، عموم و خصوص مطلق است، یعنی هر فقهی شریعت است ولی عکس آن صادق نیست.»
«اما به نظر مخطئه این نسبت عموم و خصوص من وجه است، زیرا هر دو در احکام فقهیی که در آنها مجتهد به حکم واقعی الهی رسیده است اجتماع دارند ولی در احکامی که مجتهد در آنها به خطا رفته فقه از شریعت و در احکامی که به مسایل عقیدتی و اخلاقی و داستان های امت های پیشین مربوط می شود شریعت از فقه جدایی می یابد. دو واژه پیش گفته از نظر مفهوم متغایرند، زیرا در مفهوم هر یک از آنها چیزی سوای دیگری لحاظ شده است.»
بیشتر
تقریظ، مقدمه مؤلف، کلیات، پیشوایان مذاهب، عوامل اصلی اختلاف مذاهب و کتابنامه.
در بخش «تقریظ» آمده است:
«در انواع مذاهب اسلامی و در بین مسلمانان سه نوع مذهب در رابطه با جوهر دین اسلام یعنی سه رکن دین شامل عقیده، عمل و اخلاق وجود دارد. این سه رکن متناسب با ارکان وجود انسان فکر و اندیشه، عمل و عاطفه است که تدریجاً راجع به هر کدام علمی در اسلام نشأت گرفته و بسط یافته است، علم کلام در رابطه با عقیده و فکر، علم فقه در رابطه با عمل و علم اخلاق در رابطه با غرائز و عواطف.»
در بخش «کلیات» می خوانیم:
«واژه فقه دارای معنای اصطلاحی یگانه و ثابتی نبوده، بلکه در گذر زمان تحول و تغییر داشته است، در عصر نخست همه آنچه را نصوص کتاب و سنت بر آن دلالت می کند، اعم از اعتقادی، اخلاقی و علمی دربرمی گرفت.»
«سپس بر معادشناسی و پی بردن به آفت های دقیق نفس و آنچه رسیدن به حقیقت آخرت و پستی دنیا را میسر می سازد اطلاق شد و بعدها مفهوم خاصی پیدا کرد، یعنی مفهوم علم به احکام شرعی عملی برگرفته از ادله تفصیلی آنها یا (علم به مطلق احکام ) بسته به این که علم در چه موردی به کار رود.»
در بخش دیگر با عنوان «مقایسه فقه و شریعت» چنین آمده است:
«از نظر مصوبه، نسبت میان فقه و شریعت به لحاظ مصداق، عموم و خصوص مطلق است، یعنی هر فقهی شریعت است ولی عکس آن صادق نیست.»
«اما به نظر مخطئه این نسبت عموم و خصوص من وجه است، زیرا هر دو در احکام فقهیی که در آنها مجتهد به حکم واقعی الهی رسیده است اجتماع دارند ولی در احکامی که مجتهد در آنها به خطا رفته فقه از شریعت و در احکامی که به مسایل عقیدتی و اخلاقی و داستان های امت های پیشین مربوط می شود شریعت از فقه جدایی می یابد. دو واژه پیش گفته از نظر مفهوم متغایرند، زیرا در مفهوم هر یک از آنها چیزی سوای دیگری لحاظ شده است.»
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خاستگاههای اختلاف در فقه مذاهب