دنیای بی قانون: آمریکا، قانون گذاری جهانی و قانون شکنی
نویسنده:
فیلیپ ساندز
مترجم:
اصغر دستمالچی
امتیاز دهید
از پیشگفتار کتاب:
در سالهای دهه 1940 ایالات متحده و بریتانیا رهبری حرکتی را برای تغییر جهان پر از آشفتگی و خصومت با دنیای نوین و نظامی مبتنی بر قانون به عهده گرفتند، گرچه دیدگاههایشان دقیقا یکسان نبود - یکی صاحب امپراطوری بود که باید به حفظ و حراست آن می پرداخت و دیگری فاقد چنان قلمروی، یکی صاحب نظمی بر پایه قانون اساسی بود که حقوق فردی را ارتقا می بخشید و آن دیگری اساس مشابهی را نداشت - اما آنها امیدوار به ساخت جهانی بودند که جای بهتری باشد، فارغ از گرسنگی و ترس، آنان مقررات بین المللی جدیدی را پیشنهاد کردند که استفاده از زور را محدود سازد، حمایت از حقوق اساسی بشر را ارتقا دهد و تجارت آزاد و آزادسازی اقتصادی بین المللی را تسجیل نماید. ائتلافی را تحت پرچم سازمان ملل متحد بوجود آورد. طرحشان با همراهی با بسیاری از کشورهای دیگر مبتنی بر باوری بود که مقررات مذکور فرصت هایی را فراهم و ارزشهایی را ترویج می کند که از اقبال گسترده ای برخوردار باشد.
طی مدت پنجاه سال بعدی، ماموریت تعمیق و توسعه حقوق بین الملل به طور کلی موفق بود و در دهه 1990 پیروزی بر جنگ سرد حاصل آمد. ایالات متحده قدرتمندترین کشور در کره ارض گردید و بریتانیا رفتاری بالاتر از حد واقعی خود دارد. ولی با این حال کوشش مذکور می توانست ماموریتی موفق آمیزتر بوده باشد. مقرراتی که هدفش محدود ساختن دیگران بود به صورت محدود سازندۀ خالقان آن درآمد. هنجاری های حقوق بشری راه خود را پیش گرفتند. آنها به قواعدی تبدیل شدند که کاربردشان از لحاظ سیاسی آنگونه که در پروندۀ پینوشه آشکار گشت، موجب دردسر می شد...
بیشتر
در سالهای دهه 1940 ایالات متحده و بریتانیا رهبری حرکتی را برای تغییر جهان پر از آشفتگی و خصومت با دنیای نوین و نظامی مبتنی بر قانون به عهده گرفتند، گرچه دیدگاههایشان دقیقا یکسان نبود - یکی صاحب امپراطوری بود که باید به حفظ و حراست آن می پرداخت و دیگری فاقد چنان قلمروی، یکی صاحب نظمی بر پایه قانون اساسی بود که حقوق فردی را ارتقا می بخشید و آن دیگری اساس مشابهی را نداشت - اما آنها امیدوار به ساخت جهانی بودند که جای بهتری باشد، فارغ از گرسنگی و ترس، آنان مقررات بین المللی جدیدی را پیشنهاد کردند که استفاده از زور را محدود سازد، حمایت از حقوق اساسی بشر را ارتقا دهد و تجارت آزاد و آزادسازی اقتصادی بین المللی را تسجیل نماید. ائتلافی را تحت پرچم سازمان ملل متحد بوجود آورد. طرحشان با همراهی با بسیاری از کشورهای دیگر مبتنی بر باوری بود که مقررات مذکور فرصت هایی را فراهم و ارزشهایی را ترویج می کند که از اقبال گسترده ای برخوردار باشد.
طی مدت پنجاه سال بعدی، ماموریت تعمیق و توسعه حقوق بین الملل به طور کلی موفق بود و در دهه 1990 پیروزی بر جنگ سرد حاصل آمد. ایالات متحده قدرتمندترین کشور در کره ارض گردید و بریتانیا رفتاری بالاتر از حد واقعی خود دارد. ولی با این حال کوشش مذکور می توانست ماموریتی موفق آمیزتر بوده باشد. مقرراتی که هدفش محدود ساختن دیگران بود به صورت محدود سازندۀ خالقان آن درآمد. هنجاری های حقوق بشری راه خود را پیش گرفتند. آنها به قواعدی تبدیل شدند که کاربردشان از لحاظ سیاسی آنگونه که در پروندۀ پینوشه آشکار گشت، موجب دردسر می شد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دنیای بی قانون: آمریکا، قانون گذاری جهانی و قانون شکنی
اطرافیان آنها به راحتی قانون را زیر پا می گذارند و خود را از اجرای قانون مسـتثنی نمایان می سازند و آن عبارت تٱمّل بر انگیز این است؛ " اونوره دوبالزاک: حقوق همچون تار عنکبوت است, مگس های
کوچک را شکار می کند و می گذارد بزرگ ها آزاد باشند. ". این بلائی است که همیشه پاچه خواران و چاپلوسانِ محافظه کار بر سر مردم می آورند
با ملک ژنده پوشان سلطان چکار دارد
در بـَزمِ دُرد نوشـان خاقان چکار دارد
با جانِ عشقبان غم را چه آشنائی
بر گردن مسـیحا پـالان چکار دارد