مرد در آینه
نویسنده:
کرول جروم
مترجم:
پ. ایراندوست
امتیاز دهید
کرول(کارول) جروم، خبرنگار کانادایی، دوست دختر، معشوقه و به روایتی، همسر صادق قطب زاده بود که پیش از انقلاب با وی آشنا شد و روز 12 فروردین 1357 سوار بر هواپیمای ایرفرانس به ایران آمد. وی این کتاب را در کانادا و پس از مرگ قطب زاده نوشت. کتاب، حاوی روایتی شخصی از رویدادهای انقلاب ایران تا سال 1361 است. وی در جهت جلوگیری از اعدام قطب زاده تلاشهای زیادی کرد که نتیجه ای دربر نداشت. بخشهایی از این کتاب، پیش از انتشار در فضای مجازی، توسط نویسنده ی وبلاگ دست نوشته ها ترجمه و منتشر شده بود.
بیشتر
آپلود شده توسط:
ahosseins
1397/12/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مرد در آینه
در ارتباط با انقلاب شاید هیچ سرنوشتی تراژیکتر از سرگذشت صادق قطبزادهنباشد. در چهل سالگی انقلاب، کارول جروم، خبرنگار سی بی سی نیوز (کانادا)، دوست دختر صادق قطبزاده از او سخن گفته است.
کارول جروم که در آن پرواز تاریخی ایر فرانس مسافر هواپیما بوده گفته که میترسیدند جنگندههای فانتوم نیروی هوایی شاهنشاهی هواپیما را در آسمان ایران سرنگون کنند.
کارول جروم میگوید که داستان عشق خود به قطبزاده را به مدیر و رئیس خود گفته اما قول داده در کار ژورنالیستی وظیفه اش واقع بینی را رعایت کند.
"صادق خیلی جذاب و کاریزماتیک بود"
جروم روز و مصاحبه ای از خمینی را به یاد میآورد که دیگر متوجه شده بودند که خمینی و انقلاب به سمتی نمیروند که قطبزاده و یارانش در نظر داشتند.
"صادق برای به چالشکشیدن موقعیت خمینی نقشههایی در سر داشت که هرگز ثمر نداد. دوستان قطبزاده قصد داشتد ایشان را از ایران خارج کنند. خود من هم به او گفتم با کمک سفارت از کشور خارجت خواهیم کرد. قطبزاده قبول نکرده بود و گفته بود که این انقلاب کابوسی بود که من برای این ملت رقم زدم و مسئولم. در تهران میمانم بلکه بتوانم جلوی آن را بگیرم."
قطبزاده در سپتامبر 1982 بابت تلاش برای کشتن خمینی و برانداختن جمهوری اسلامی اعدام شد.
"قطبزاده را به شیوه دردناکی تیرباران کردند. برای اینکه زجر بکشد از پاهای او شروع کردند و کم کم به بالا تا قلب نشان گرفتند.... ریشهای قطبزاده به هنگام به خاک سپاری سفید شده بودند. او را در زندان به شدت شکنجه کرده بودند. بعد از چند دهه هنوز هم دلم برای صادق تنگ میشود. برای مردی که همه زندگی خود، همه آن را برای تحقق رویایی خرج نمود که به کابوسی تمام عیار ختم شد. به دلیل همین هدف و آوارگی بین اروپا و خاورمیانه بود که هرگز ازدواج نکرد. همیشه میگفت نمیخواهم فردی را شریک زندگی خطرناک خود کنم."
کارول جروم اضافه میکند: نتیجه انقلاب در تشدید مشهود بنیاد گرایی اسلامی سهم موثری داشت و میتوان خطی مستقیم از آیتالله خمینی به القاعده و داعش و همه گروههای تروریستی اسلامی کشید. من عاشق ایران بودم. سرزمینی فوق العاده، بسیار زیبا با فرهنگ، شعر و هنر بسیار غنی و عمیق و تراژدی ایران و ایرانیان هم همین است که سرنوشتشان به این سو رقم خورد.
نصیب "مردی در آینه"The Man in the Mirror (عنوان کتاب کارول جروم در باره صادق قطب زاده) حتی یک سنگ قبر هم نشد، نگذاشتند؛ به "دلیل امنیتی". در آرامگاه ابن بابویه، آرامگاه خانوادگی قطبزاده میان قبور خویشاوندان دو موزائیک تعمداً برجسته حکایت آن دارد که زیر آن استخوانهای پوسیده مردی با گلولههای سربی میان آن آرمیده: صادق قطب زاده!
--------------------------------------------------------------------------------
در این لینک گزارش کارول جروم از درون هواپیمای ایر فرانس را در باره "پرواز تاریخی" در اول فوریه ۱۹۷۹ میشنوید.
https://www.cbc.ca/player/play/1440591939645/?fbclid=IwAR2-ue2jht_kU9nL5ZXgW6ol67J65-5Y_lXxM4bXrMTUy_zQf7eWEhY3_qU
این کتاب داستان عشق و انقلاب است: نویسنده، در آن زمان روزنامه نگاری جوان و پرشور، از خبرگزاریهای کانادایی، به شکلی تقریباً اتفاقی با قطبزاده در جریان یک مصاحبۀ کمابیش عادی در پاریس، پاییز 1357 روبرو میشود، اما این مصاحبه سرآغاز یک دوستی عمیق و آتشین میشود. این دوستی پس از به وزارت خارجه رسیدن قطبزاده نیز همچنان ادامه پیدا میکند. و به همین دلیل نویسنده به ایران، سیاست، تاریخ و مردم آن علاقمند میشود و در شادترین، تلخترین، خطرناکترین و حساسترین لحظات و وقایع، در ایران حضور مییابد. مهمترین افراد درگیر در انقلاب را میبیند، از آیت الله خمینی گرفته تا مردم عادی روستاهای ایران. جزئیات از نگاه تیزبین او پنهان نمیمانند و آنها را برای خواننده بازگو میکند.
هر قدر با تاریخ معاصر ایران آشنا هستید، ولی پیشنهاد میشود صفحات را رد نکنید و کتاب را کامل بخوانید. چون مطالبی بازگو شده که شاید در جاهای دیگر کمتر گفته شده، مانند ماجرای 500 هزار فرانکی که ممکن بود پرواز آیت الله را از پاریس به تهران دچار مشکل کند؛ یا گفتگو با وکیل پرونده امام موسی صدر و جزئیات ناپدید شدن او؛ داستان وکیل یهودی مراکشی که قطبزاده را به سه وکیل یهودی فرانسوی معرفی میکند؛ وکلایی که بر علیه شاه فعالیت و تبلیغات کرده بودند و آن زمان زمینهساز ورود آیت الله و سکونتش در فرانسه شدند، تا او را به مقامات دولت وقت فرانسه بشناسانند؛ و رئیس جمهور فرانسه به نوبه خود پیام رهبر جدید ایران را به کارتر در گوادلوپ برساند و خیالش را از آینده ایران مطمئن سازد.
کتاب سال 1987میلادی(1366 شمسی) نگاشته شده، زمانی که هنوز جنگ تمام نشده بود و آیت الله خمینی هنوز زنده بود. شاید خوانندگان کانادایی -کشور محل انتشار- و دیگر خوانندگان غربی توجه چندانی به کتاب نکرده باشند، اما برای ایرانیان میتواند یکی از منابع خاص باشد که نوری را به گوشههای تاریکی از داستان انقلاب تابانده است.