عشق کشی
نویسنده:
محمد بهارلو
امتیاز دهید
✔رمان عشق کشی شرح زندگي نويسندهای است كه با الهام از بوف كور اثر صادق هدايت به تحرير درآمده است. نويسنده كه خود راوي داستان است يك روز در حين عبور از كنار خيابان به زمين ميخورد و دستش ميشكند. همسرش سوسنك او را براي مداوا به بيمارستان ميبرد، اما درد رهايش نميكند. مداواي نويسنده و برخورد همسرش با اين موضوع، بخشهاي بعدي داستان را تشكيل ميدهد، ضمن آن كه تصاويری نمادين و سمبليك در شكلگيری صحنههاي داستان موثر است.
از متن کتاب:
وقتی از عرض خیابان گذشتم، اتومبیلی که تند می گذشت، پشت سرم بوق زد. شاید راننده اش چیزی هم گفت که نشنیدم. برنگشتم. اما کاش برگشته بودم. هر دو پا را شاید هم یکی را زودتر، بلند کردم تا از روی زنجیری که کنار جدول خیابان به دو پایه کوتاه آهنی بسته بود، بگذرم که سکندری رفتم و روی چمن های کم پشت بلوار خوردم زمین. "خدایا! آخ!"
چمن مرطوب و سفت بود. عینکم افتاده بود و پاکت عکس ها و فیلم های کتابم زیر تنم مانده بود. دست راستم که وزن تنم روی آن افتاده بود، می سوخت و استخوان ساعد و مچم زُق زُق می کرد. چه والذاریاتی!...
بیشتر
از متن کتاب:
وقتی از عرض خیابان گذشتم، اتومبیلی که تند می گذشت، پشت سرم بوق زد. شاید راننده اش چیزی هم گفت که نشنیدم. برنگشتم. اما کاش برگشته بودم. هر دو پا را شاید هم یکی را زودتر، بلند کردم تا از روی زنجیری که کنار جدول خیابان به دو پایه کوتاه آهنی بسته بود، بگذرم که سکندری رفتم و روی چمن های کم پشت بلوار خوردم زمین. "خدایا! آخ!"
چمن مرطوب و سفت بود. عینکم افتاده بود و پاکت عکس ها و فیلم های کتابم زیر تنم مانده بود. دست راستم که وزن تنم روی آن افتاده بود، می سوخت و استخوان ساعد و مچم زُق زُق می کرد. چه والذاریاتی!...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی عشق کشی