رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر شما صاحب حقوق مادی این کتاب هستید، می‌توانید اجازه نشر رایگان نسخه الکترونیکی آن را به ما بدهید یا آن را از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «شرایط و قوانین فروش» را مطالعه کنید.
بوی تلخ قهوه: چند داستان کوتاه
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 7 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 7 رای
✔عناوین برخی از داستانهای کتاب:
حالا همینطور بنشین آنجا و زل بزن به من
بعد از آن همه سال
به تیر غمزه
ساعت 8 و ده دقیقه
اما نمی توانم ننویسم
خوشبختی
آینه
یک روز بارانی
قصه شماره یک
راز
داستان شب
و...

از داستان حالا همینطور بنشین آنجا و زل بزن به من:
حالا همینطور بنشین آنجا و زل بزن به من. من چه گناهی دارم؟ کاش تو یکی را هم نداشتم. بالاخره پدر است. بدت را که نمی خواهد. کدام پدری بد دخترش را میخواهد؟ راضی نشو من اینطور بچزم. بابات که آمد خواستگاری من، نُه نفر بودیم تو یک خانه. یعنی خاله ملیحه ات را تازه برده بودند. بگیر هشت نفر. دایی مصطفات هم هنوز زن نیاورده بود. تازه آقاجان و مادرجانت هم بودند. ولی صدا از خانه بلند نمی شد. اصلا کسی نمی دانست ما زنده ایم یا مرده. حالا خودم یک دختر دارم که جیغ و دادش تا هفت آسمان هواست. یا پدر فریاد می زند یا دختر...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
.hanieh
.hanieh
1397/12/22
درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی بوی تلخ قهوه: چند داستان کوتاه

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
بوی تلخ قهوه: چند داستان کوتاه
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک