جنگ اسپانیا، کوبا، آمریکا و پیدایش امپریالیسم آمریکا - جلد 1
نویسنده:
فیلیپ اس. فونر
مترجم:
اسماعیل فصیح
امتیاز دهید
مروری بر کتاب:
توماس جفرسون در دههٔ ۱۷۸۰ منتظر سقوط امپراطوی اسپانیا بود: «...تا زمانی که جمعیت [سربازان] ما به قدر کافی پیشروی کنند تا آن را قطعه قطعه از آنها بگیرند». در نتیجه سیدنی لنز، تاریخنگار آمریکایی، اشاره میکند که «میل به گسترش - حتی به قیمت جان انسانهای دیگر - به آغاز شکلگیری خود ایالات متحده باز میگردد.»
آثار و نتایجی که تحت عنوان «امپریالیسم فرهنگی» طبقهبندی میشوند، بدون آنکه در سیاستهای آشکار دولت جایی داشته باشند روی میدهند. استوارت کریتون میلر اظهار میدارد که خوشبینی و بیاطلاعی عموم مردم از سیاست عملی (Realpolitik) شناسایی خوی و رفتار امپریالیسمی آمریکا را با مشکل مواجه میکند.
مقاومت در برابر اشغال مستقیم سرزمینهای خارجی منجر به در پیش گرفتن سیاستِ اعمال نفوذ از طرق دیگر شدهاست. یکی از این روشها فرمانروایی کردن بر دیگر کشورها از طریق جانشین وابسته است. در این کشورها دولتهای نامحبوب داخلی فقط و فقط به سبب حمایت ایالات متحده از آنها سرپا میمانند.
امپریالیسم در عین حال مرحله تلاشی سرمایهداری، مرحله پوسیدگی و احتضار آنست. در این مرحله در مجموع سیستم جهانی سرمایهداری، شرایط برای انقلاب اجتماعی نضج پیدا میکند. تضاد بین دول امپریالیستی و کشورهای وابسته و مستعمره، تضاد بین خود دول امپریالیستی هرچه بیشتر شدیدتر میشود. واضح است که تشدید تضادها و پوسیدگی ماهوی امپریالیسم به معنای رکود و جمود مطلق سرمایه داری نیست.
تضادهای امپریالیسم موجب تسریع پروسه تبدیل سرمایه داری انحصاری به سرمایه داری انحصاری دولتی گردیدهاست. این شکل در حالی که سلطه انحصارها را بر زندگی مردم تقویت میکند نیروی انحصارها را با نیروی دولت در دستگاه واحدی متحد میسازد تا حداکثر سود برای بورژوازی تأمین شود و نظام سرمایه داری حفظ گردد.
ولی نه این شکل نه نظامی کردن حیات اجتماعی و اقتصادی کشور و نه انتگراسیون (یعنی در هم آمیختگی و ادغام و تشکیل سازمانهای جدید مافوق ملی، سیاسی و اقتصادی به منظور پیوستگی دول و انحصارات سرمایه داری) نمیتواند پایههای سرمایهداری را نجات دهد. رشد تولید در برخی کشورهای سرمایهداری هرگز نتوانسته است جلوی وحدت یافتن تضادهای ملی و بینالمللی سرمایهداری را بگیرد.
بیشتر
توماس جفرسون در دههٔ ۱۷۸۰ منتظر سقوط امپراطوی اسپانیا بود: «...تا زمانی که جمعیت [سربازان] ما به قدر کافی پیشروی کنند تا آن را قطعه قطعه از آنها بگیرند». در نتیجه سیدنی لنز، تاریخنگار آمریکایی، اشاره میکند که «میل به گسترش - حتی به قیمت جان انسانهای دیگر - به آغاز شکلگیری خود ایالات متحده باز میگردد.»
آثار و نتایجی که تحت عنوان «امپریالیسم فرهنگی» طبقهبندی میشوند، بدون آنکه در سیاستهای آشکار دولت جایی داشته باشند روی میدهند. استوارت کریتون میلر اظهار میدارد که خوشبینی و بیاطلاعی عموم مردم از سیاست عملی (Realpolitik) شناسایی خوی و رفتار امپریالیسمی آمریکا را با مشکل مواجه میکند.
مقاومت در برابر اشغال مستقیم سرزمینهای خارجی منجر به در پیش گرفتن سیاستِ اعمال نفوذ از طرق دیگر شدهاست. یکی از این روشها فرمانروایی کردن بر دیگر کشورها از طریق جانشین وابسته است. در این کشورها دولتهای نامحبوب داخلی فقط و فقط به سبب حمایت ایالات متحده از آنها سرپا میمانند.
امپریالیسم در عین حال مرحله تلاشی سرمایهداری، مرحله پوسیدگی و احتضار آنست. در این مرحله در مجموع سیستم جهانی سرمایهداری، شرایط برای انقلاب اجتماعی نضج پیدا میکند. تضاد بین دول امپریالیستی و کشورهای وابسته و مستعمره، تضاد بین خود دول امپریالیستی هرچه بیشتر شدیدتر میشود. واضح است که تشدید تضادها و پوسیدگی ماهوی امپریالیسم به معنای رکود و جمود مطلق سرمایه داری نیست.
تضادهای امپریالیسم موجب تسریع پروسه تبدیل سرمایه داری انحصاری به سرمایه داری انحصاری دولتی گردیدهاست. این شکل در حالی که سلطه انحصارها را بر زندگی مردم تقویت میکند نیروی انحصارها را با نیروی دولت در دستگاه واحدی متحد میسازد تا حداکثر سود برای بورژوازی تأمین شود و نظام سرمایه داری حفظ گردد.
ولی نه این شکل نه نظامی کردن حیات اجتماعی و اقتصادی کشور و نه انتگراسیون (یعنی در هم آمیختگی و ادغام و تشکیل سازمانهای جدید مافوق ملی، سیاسی و اقتصادی به منظور پیوستگی دول و انحصارات سرمایه داری) نمیتواند پایههای سرمایهداری را نجات دهد. رشد تولید در برخی کشورهای سرمایهداری هرگز نتوانسته است جلوی وحدت یافتن تضادهای ملی و بینالمللی سرمایهداری را بگیرد.
آپلود شده توسط:
hanieh
1397/04/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جنگ اسپانیا، کوبا، آمریکا و پیدایش امپریالیسم آمریکا - جلد 1