گره کور
نویسنده:
                                        
                                            قاسم لاربن
                                        
                                    امتیاز دهید
                                    
                                    
                                
                                    ✔از متن کتاب:
هنوز درست از خواب بیدار نشده بودم. آسمان به چشمم تار و آلاپلنگی می آمد؛ زمین هم یک جا سایه و یک جا روشن بود. آنجا که سایه بود تک و توک دانه های پراکنده باران به چشم می خورد و در جای روشن آفتاب به زمین خیس می تابید و زمین مثل دهان اسب خسته ای که توی هوای سرد دراز کشیده باشد، بخار می کرد.
از کبوتر خان همسایه کفترها پر می گرفتند و با بالهای تر و تنبل تو هوا چرخ می خوردند، بعد روی لبه شیروانی آرام فرود می آمدند و دسته جمعی بربر نگاهم می کردند.
من همانطور که روی تختخواب دراز کشیده بودم، از لای پنجره چشمهای گرد و پلکهای سرخ و بی مژه شان را میدیدم...
                                    
                                هنوز درست از خواب بیدار نشده بودم. آسمان به چشمم تار و آلاپلنگی می آمد؛ زمین هم یک جا سایه و یک جا روشن بود. آنجا که سایه بود تک و توک دانه های پراکنده باران به چشم می خورد و در جای روشن آفتاب به زمین خیس می تابید و زمین مثل دهان اسب خسته ای که توی هوای سرد دراز کشیده باشد، بخار می کرد.
از کبوتر خان همسایه کفترها پر می گرفتند و با بالهای تر و تنبل تو هوا چرخ می خوردند، بعد روی لبه شیروانی آرام فرود می آمدند و دسته جمعی بربر نگاهم می کردند.
من همانطور که روی تختخواب دراز کشیده بودم، از لای پنجره چشمهای گرد و پلکهای سرخ و بی مژه شان را میدیدم...
آپلود شده توسط:
                                
                                            morad850
                                            
                                    1397/02/07
                                        
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گره کور