مردی از دوزخ - جلد 2
نویسنده:
امیر عشیری
امتیاز دهید
✔از متن کتاب:
همان لحظه که سوباتای بر او سیلی زد، خونش به جوش آمد. پرده ای از خون جلوی چشمانش را گرفت. پنجه هایش را بر هم فشرد و کمی دستهایش را بالا برد.
برای لحظه ای چشمانش را بست و با خود گفت:
"نباید دیوانگی کنم. هنوز وقت گرفتن انتقام از این دوزخیها نرسیده. به موقع جواب سیلی او را میدهم.
نفسی تازه کرد و گفت: بله، شما مرا نجات دادید. من هرگز گذشته خود را فراموش نمی کنم. هر دستوری که بدهید، انجام میدهم....
بیشتر
همان لحظه که سوباتای بر او سیلی زد، خونش به جوش آمد. پرده ای از خون جلوی چشمانش را گرفت. پنجه هایش را بر هم فشرد و کمی دستهایش را بالا برد.
برای لحظه ای چشمانش را بست و با خود گفت:
"نباید دیوانگی کنم. هنوز وقت گرفتن انتقام از این دوزخیها نرسیده. به موقع جواب سیلی او را میدهم.
نفسی تازه کرد و گفت: بله، شما مرا نجات دادید. من هرگز گذشته خود را فراموش نمی کنم. هر دستوری که بدهید، انجام میدهم....
آپلود شده توسط:
morad850
1397/01/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی مردی از دوزخ - جلد 2