هستی و جلال الدین محمد
نویسنده:
کیوان نجم آبادی
درباره:
مولوی
امتیاز دهید
در پیشگفتار کتاب آمده است: «آنگاه که قلم به دست گرفتم تا دربارهی اندیشههای جلالالدین محمد بنویسم، نخست از خود پرسیدم: آیا درست است که پس از این همه پیشرفتهای شگفتانگیز در دانش و فن، به گذشته بازگردیم و دربارهی باورهای گذشتگان به کندوکاو بپردازیم؟ چون نیک اندیشیدم همهی پیشرفتها را تنها در جهان دانش و فن دیدم و پیشرفت در جهان معنی را هنوز در خم یک کوچه، شاید هم سردرگمتر و دربندتر از گذشته، در چنبر زمان یافتم. از خود پرسیدم: مگر بنیاد عرفان بر نوگرایی، پیشرو بودن، بیپروایی در گسیختن بندها و رهایی نیست؟ مگر جلالالدین خود نمیگوید باید فرزند زمان (وقت) خود بود، از گذشته آزاد بود و پروای دیگری را نداشت. عارف باید پیشرو روزگار خویش و آگاه از معرفت (احوال) باشد. جلالالدین محمد میگوید: صوفی سرور زمانه، میر زمان و دگرگونی، آزاده و پوینده است، ایستا نیست. در چنگ زمان مر زین زمینی اسیر نیست. میر احوال است، سال و ماه (حال-زمان) بندهی اوست.»
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی هستی و جلال الدین محمد