سرگذشت فلسفه
نویسنده:
برایان مگی
مترجم:
حسن کامشاد
امتیاز دهید
پروفسور براین مَگی ۲۵۰۰ سال فلسفهی غرب را، از یونان باستان تا اندیشمندان جدید، پی میگیرد. در سایهی دریافت عمیق او از فلسفه و پیچیدگیهای آن، کتابی در دست دارید که هم برای خوانندهی عادی قابل فهم است و هم خوانندهی آشنا با فلسفه از آن لذت میبرد. فلسفه چیست؟ فلاسفه اصول بنیادین شناخت و وجود را مورد پرسوجو قرار دادهاند؛ سؤالاتی مانند «هستی چیست؟» و «آیا وجود خدا را میتوان ثابت کرد؟» ازجمله موضوعهایی است که در این کتاب دربارهشان بحث شده است. براین مَگی به سراغ همهی فیلسوفان نامدار، از افلاطون تا پوپر، میرود و ازجمله به قدیس اوگوستینوس، لاک، نیچه و… میپردازد. او به این ترتیب با بیانی روشن ما را وارد جهان اندیشهها میکند. سرگذشت فلسفه، اثری است مصور و سرشار از نکات هوشمندانه دربارهی بحثهای جذاب فلسفی؛ کتاب راهنمایی است که خواندنش برای همهی دوستداران فلسفه ضرورت دارد. این نوشتهی سلیس و جامعِ پروفسور براین مَگی، فیلسوف، نویسنده و مصاحبهگر نامی، هم به کار پژوهندگان فلسفه میآید هم به کار آنان که تازه پا به عرصهی فلسفه نهادهاند. این کتاب مباحث اصلی فلسفه را شرح میدهد، پرسشهای مهم فلسفی را بهدقت بررسی میکند، و به تحلیل آثار عمدهی فیلسوفان بزرگ میپردازد.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سرگذشت فلسفه
افلاطون میگوید غاری را تصور کنید
که در انتهای آن افرادی را از ابتدای کودکی به زنجیر بسته باشند به نحوی
که این افراد نتوانند سر خود را به عقب برگردانند و پشت سر خود را ببینند.
در پشت سر این عده، افرادی زندگی میکنند و آتشی نیز افروختهاند در اثر نور این آتش تصاویری از رفت و آمد این افراد و لوازمشان روی دیوار جلوی آن زندانیان در بند افتاده است و سرو صداهای آن مردم نیز در اثر انعکاس در غار از جلوی همان تصاویر نقش بسته بر دیوار به گوش آن زندانیان میرسد...
بدیهی است که این افراد (زندانیان غار افلاطون) تصور میکنند که این صداها از همین سایه ها میآید زیرا از ابتدا و کودکی اینچنین دیده و شنیدهاند و هرگز نیز قادر نبودهاند پشت سر خود را نگاه کنند...
حال فرض کنید زنجیر برخی از این گروه زندانیان را باز کنید و به آنها بگویید دنیا اینگونه که شما تصور میکنید نیست و آنها را برای مشاهده جهان بیرون از غار :
به خارج از آن غار ببرید.
در بیرون غار نور شدید خورشید چشم این افراد را قطعا به شدت ناراحت خواهد کرد و آنها نخواهند توانست در ابتدا چیزی ببینند و به سرعت جلوی چشمان خود را گرفته و به غار بر میگردند...
اما فرض کنید که معدودی از این افراد بتوانند در مقابل این نور شدید مقاومت کرده و سپس نگاهی به جهان بیرون غار بیندازند...
حال از افراد این گروه اگر کسی برای نجات گروهی دیگر از زندانیان به داخل غار برگردد و به آنها که اساسا بیرون را ندیدهاند،
بگویند که حقیقت چیز دیگری است و فقط باید کمی تحمل داشته باشند،
دست کم مورد تمسخر قرار خواهند گرفت یا گوشه و کنایه ...
آن زنجیرها هر چیزی میتواند باشد، خودخواهی یا جهانی ساخته ذهن شخصی، قضاوت های ناپخته ترسهای پنهان یا اضطراب ...
حتی یکبار هم اگر جور دیگری به جهان بنگریم چیزی از دست ندادهایم و شاید چیزی بدست بیاوریم. اما برخی چنان به غل و زنجیر آویختهاند که تصور اینکه زندگی جور دیگریست برایشان هولناک است و به هر حال حقیقت کمی آزرده خاطرمان خواهدکرد.
سرگذشت فلسفه | براین_مگی