امیل و کارآگاهان: مجموعه کتاب های طلایی
مترجم:
نیره جعفری
امتیاز دهید
از متن کتاب:
فصل تابستان بود. امیل فیشر میخواست برای گذراندن تعطیلات تابستان به شهر و پیش مادر بزرگ و خاله اش برود. روز حرکت، پیش از ظهر، مادرش "خانم فیشر" در حالیکه داشت چمدان او را می بست به او گفت: "خب امیل، حالا خودت را آماده کن. بهترین لباست را روی تخت گذاشتم. آن را بپوش و بعد بیا نهار بخوریم"
امیل گفت: "چشم مادر"
مادرش باز گفت: "خب بگذار ببینم چیز دیگری هم هست؟ بقیه لباسها در چمدان است. این گلها را هم برای خاله ات ببر. وقتی نهارت را خوردی پولهای مادربزرگت را هم می دهم ببری"
امیل رفت لباسهایش را پوشید و موهایش را هم شانه زد. بعد با اشتهای تمام سرگرم خوردن غذا شد...
بیشتر
فصل تابستان بود. امیل فیشر میخواست برای گذراندن تعطیلات تابستان به شهر و پیش مادر بزرگ و خاله اش برود. روز حرکت، پیش از ظهر، مادرش "خانم فیشر" در حالیکه داشت چمدان او را می بست به او گفت: "خب امیل، حالا خودت را آماده کن. بهترین لباست را روی تخت گذاشتم. آن را بپوش و بعد بیا نهار بخوریم"
امیل گفت: "چشم مادر"
مادرش باز گفت: "خب بگذار ببینم چیز دیگری هم هست؟ بقیه لباسها در چمدان است. این گلها را هم برای خاله ات ببر. وقتی نهارت را خوردی پولهای مادربزرگت را هم می دهم ببری"
امیل رفت لباسهایش را پوشید و موهایش را هم شانه زد. بعد با اشتهای تمام سرگرم خوردن غذا شد...
آپلود شده توسط:
pasha715
1397/02/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی امیل و کارآگاهان: مجموعه کتاب های طلایی